tropospheric scatter , troposcatter


اصطلاح
برق و الکترونیک
35 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
پراکندگي تروپوسفري ، تروپواسکتر ~ شکلي از اتنتشار پراکنده که در آن امواج راديويي در تروپسفر پراکنده مي شوند . اين پديده اساساً مستقل از ~ سامد است و براي مخابره در فاصله هاي با چند صد کيلومتر در تمام طيف RF مناسب است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت tropospheric scatter , troposcatter معنی tropospheric scatter , troposcatter معنی tropospheric scatter , troposcatter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک tropospheric scatter , troposcatter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
tropospheric superrefraction
فوق شکست تروپوسفري ~ شرايطي در تروپسفر که در آن امواج راديويي به اندازه کافي براي برگشتن به زمين خم مي شوند .

tropospheric wave
موج تروپسفري ~ موج راديويي که با بازتابش از ناحيه اي که تغييرات ناگهاني در ثابت دي الکتريک يا گرداين آن در تروپوسفر وجود دراد . منتشر مي شود .

TR switch ( transmit - receive switch )
سوييچ TR ( سوييچ ارسال - دريافت ) ~ سوييچ مکانيکي ، قطعه الکترونيکي با مداري که گيرنده را به هنگام ارسال سيگنال ، از فرستنده مجزا مي کند . از اين سوييچ معمولاً در فرستنده ها و گيرنده هاي مخابراتي RF و سيستمهي راداري توان پايين به جاي لامپهاي TR پر شده با گاز ، که در سيسمتهاي رادار توانبالا به کار م ...

TR tube transmit-receive tube ; TR box Te switch
لامپ TR [ لامپ ارسال - دريافت ] ؛ جعبه TR؛ سوييچ TR ~ لامپ پر شده با گازي که گيرنده را از توان فرستنده حفاظت مي کند . اين لامپ به سيگنالهاي RF توان پايين با اندکي تضعيف ، اجازه عبور مي دهد. توانهاي بالاتر سبب يونيده شدن گاز مي شوند و لامپ را براي آن انرژي RF اتصال کوتاه مي کنند. دو بربر کننده نمونه ...

true altitude
ارتفاع حقيقي ~ ارتفاع بالاتر از سطح متوسط دريا .

true bearing
جهت حقيقي ~ زاويه نسبت به شمال حقيقي . جهت مغناطيسي نسبت به شمال مغناطيسي معين مي شود و حهت نسبي در رابطه اي با خط عمودي قطب نما يا محور ديگر کشتي يا هواپيما مشخص مي شود.

true-bearing rate
نرخ جهت حقيقي ~ سرعت تغيير جهت واقعي .

true-bearing unit
واحد جهت حقيقي ~ مدار اضافه شده به دستگاه رادار که صفحه نمايش PPI را طوري مي چرخاند که شمال حقيقي همواره در بالاي آن باشد.

true course
مسير حقيقي ~ مسيري که با زاوايه اندازه گيري شده ي پادساعتگرد از شمال حقيقي معين مي شود.

true heading
راستا حقيقي ~ راستاي اندازه گيري شده نسبت به شمال حقيقي .