umbilical connector


اصطلاح
برق و الکترونیک
19 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
متصل کننده گرد ~ متصل کننده سريع -جداشدني که به کابل گرد مستقيمي ختم مي شود و در داخل پريز اتصال گرد قرار مي گيرد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت umbilical connector معنی umbilical connector معنی umbilical connector به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک umbilical connector در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
umbilical cord
سيم ~ کابلي که سيگنالهاي آزمون و تغذيه را تا لحظه پرتاب به موشک مي رساند و ممکن است آخرين داده هاي هدف را در دقيقه آخر به موشک برساند . اين سيم براي جدا شدن آسان و سريع طراحي شده است . متصل کننده ها با مکانيزم رها سازي به هنگام کشيده شدن باز مي شوند.

umbra
سايه ~ ناحيه سايه کامل پشت جسمي که در تابش باريکه قرار دارد . خط مستقيمي که از هر نقطه در اين ناحيه به هر نقطه از منبع کشيده شود از جسم مي گذرد .

unbrella antenna
آنتن چتري ~ آنتني با سيمهاي تابش کننده که با زاويه در بعضي جهتها يا در تمام جهتها از يک پايه يا سيمي بين دو پايه در مرکز رو به پايين آويزان مي شوند و شبيه به ميله هاي چتر باز شده هستد . آنتن چتري آنتن بسامد پايين است.

unbalanced line
خط نامتعادل ~ خط انتقالي که روي دو رساناي آن ولتاژهايي منتقل مي شوند که نسبت به زمين برابر نيستند مانند خط هم محور .

unbalanced output
خروجي نامتعادل ~ خروجي که يکي از دو ترمينال ورودي آن هم پتانسيل با زمين است .

unblanking pulse
پالس نامحو ~ پالس اعمال شده به شبکه يا کاتد لامپ پرتو کاتدي براي روشن کردن باريکه در مدت زمان خاصي که معمولاً زمان يک جارو است.

uncage
رها سازي ~ قطع کردن مدار راست کننده سيستم ژيروسکوپ جا به جايي.

uncertainty
عدم قطعيت ~ مقدار تخميني انحراف کميت محاسبه يا مشاهده شده از مقدار حقيقي آن .

uncertainty principle
اصل عدم قطعيت ~ اصلي در مکانيک کوانتوم که مي گويد بدست آوردن همزمان و دقيق موقعيت و اندازه حرکت ذره ؛، هر دو با هم امکان پذير نسيت.

uncharged
بي بار ~ ويژگي ماده اي که تعداد الکترونهاي عادي دارد و در نتيجه فاقد بار عادي است.