Boltzmann's factor


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ضريب بولتمان ~ عددي وابسته به دما . اختلاف انرژي که در سيستم اتمي نسبت تعداد ذرات يا انرژي ديگر مشخص مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت Boltzmann's factor معنی Boltzmann's factor معنی Boltzmann's factor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک Boltzmann's factor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
bombard
بمباران کردن ذره اي ~ هدايت جرياني از فوتونهاي پر انرژي به طرف هدف.

bombardment
بمباران ذره اي ~ 1. فرايند هدايت الکترونهاي پر انرژي به طرف جسم که منجر به گيس ثانويه الکترونها، گرمايش ،فلوئورساني ،واپاشي،يا توليد پرتوهاي ايکس شود. 2. فرايند هدايت الکترونها يا ساير ذرات پر سرعت به طرف اتمها يا ذرات کوچکتر.

bombardment-induced conductivity
رسانندگي تحت بمباران ذره اي ~ افزايش تعداد باربرها در نيمرسانا يا عايق بر اثر بمباران با ذرات يوننده.

bond
اتصال ~ پيوند کم-مقاومت بين دو قسمت رسانا در قطعات نيمرسانا از انواع مختلف اتصال نظير گويچه اي ،مهراه اي ،و وجهي ،کوکي،گرما تراکمي،فراصوتي،گوه اي،وسيمي استفاده مي شود.

bonding
اتصال زني ~ 1. فرايند اتصال سيمها از بالشتکهاي اتصال تراشه ي (يا مهره ي ) نيمرسانا با قاب سرسيمها يا پايه هاي بدنه نظير آنچه در اتصال زني سيمي(wirebonding) انجام مي شود. 2. فرايند اتصال مواد فلزي يا غير فلزي از طريق لحيم کاري يا چسباندن نظير اتصال يا محکم کردن تراشه ي نيمرسانا به قاب سرسيمها يا بدن ...

bond pad
بالشتک اتصال ~ ناحيه ي فلز -پوشيده(نواعاً 100×100 um ) در پيرامون تراشه يا مهره ي نيمرسانا که براي اتصال به يکي از پايه هاي بدنه استفاده مي شود.يک سيم نازک آلومينيمي يا طلا به روش گرمايي يا فراصوتي به ناحيه ي بالشتک پيوند زده مي شود.

bond strength
مقاومت اتصال ~ معياري از تنش لازم براي جدا کردن لايه ي فلزي از بستري که به آن متصل شده است؛ بر حسب کيلوگرم بر سانتيمتر اندازه گيري مي شود.2. معياري از تنش لازم براي جدا کردن سيم رساناي متصل به سطح فلز-پوشيده ي نيمرسانا يا سطح فلز-پوشيده ي بستر يا قاب سيمي عايق ،بر حسب کيلوگرم.

bone conduction
رسانش استخواني ~ فرايندي که طي آن هوا از طريق استخوانهاي جمجمه به گوش داخلي مي رسد.

Boolean algebra
جبر بولي ~ جبري که با گروهها، گزاره ها، عناصر مداري وصل/ قطع، و ساير عناصر غير عددي مرتبط با عملگرهايي نظير آند،نند،نور،نات،ار سروکار دارد.

Boolean calculus
حساب بولي ~ جبر بولي که براي در بر گرفتن زمان اصلاح شده و امکان محاسباتي نظير ( الف) حالتها و وقايع ؛ ( ب) عملگرهايي نظير « بعد» ، « در حال» ، « رويداد» ، « تأخير» ، و «قبل از » ؛ ( ج) گروههايي که اعضاي آن با زمان تغيير مي کنند؛ (د) عناصر مداري که حالت قطع /وصل آنها گاهگاه تغيير مي کند نظير خطوط تأ ...