wedge spectrograph


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
طيف نگار گوه اي ~ طيف نگاري که امکان تغيير شدت تابش عبوري از شکاف ورودي آن با حرکت دادن يک گوه اپتيکي وجود دارد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت wedge spectrograph معنی wedge spectrograph معنی wedge spectrograph به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک wedge spectrograph در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
wehnelt cylinder
استوانه ونلت ~ لوله فلزي که کاتد لامپ پرتو کاتدي را مي پوشاند و الکترونهاي تابش شده از کاتد در جهات مختلف را متمرکز مي کند.

weighted noise level
سطح نويز وزن دار ~ سطح نويز وزن داده شده مطابق با معادل 70dB بلندي سه بعدي براي گوش انسان، که برحسب دسيبل بالاتر از 1mV بيان مي وشود .

weighting
وزن دادن ~ تنظيم مصنوعي اندازه گيري براي حساب کردن ضرايبي که ، در استفاده عادي از ضرب کردن،آنها به نوعي متفاوت با شرايط حساب شده در طول اندازه گيري خواهد بود . مثلاً اندازه گيريهاي نويز زمينه که مي تواند با اعمال ضرايب يا قرار دادن شبکه اي براي کاهش مقادير اندازه گيري شده به نسبت معکوس با اثرات تدا ...

weighting network
شبکه وزن دهنده ~ شبکه اي که تلفات آن به صورت ، از پيش تعيين شده اي با بسامد تغيير مي کند.

weightlessness
بي وزني ~ شرايطي که در آن هيچ شتابي ،ناشي از جاذبه يا نيرويي ديگر، از ديد ناظر داخل سيستم احساس نمي شود . ماهواره ي شتاب داده نشده اي که به دور زمين مي گردد، با وجود آنکه جاذبه بر گردش آن اثر مي گذارد، در حالت بي وزني است . بي وزني را مي تواند در داخل فضاي هواپيمايي که در مسير پرواز سهموي پرواز مي ...

weissenberg method
روش وايزنبرگ ~ روش تحليل پرتو X بلور که در آن بلور در باريکه اي از پرتوهاي X گردانده مي شود و فيلم موازي با محور گردش حرکت مي کند. بلور در آستري داراي شيار قرار گرفته است که باريکه خطي شکلي از پرتوهاي X را عبور مي دهد تا شناسايي مثبتي از هر لکه يا خط روي الگو را ارائه دهد .

welding
جوشکاري ~ فرايند به هم متصل کردن دو فلز با اعمال حرارت ،فشار يا هر دو .

welding current
جريان جوشکاري ~ جرياني که از نقطه اتصال مي گذرد تا حرارت لازم را براي جوشکاري توليد کند .

welding cyle
چرخه جوشکاري ~ مجموعه کاملي از آنجه که در طي جوشکاري اتفاق مي افتد .

weld interval
فاصله زماني جوش ~ کل زمانهاي حرارت دادن و سرد شدن ، به هنگام ايجاد خال جوش چند پالسي با جوشکاري مقاومتي .