bridge circuit


اصطلاح
برق و الکترونیک
14 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
مدار پل ~ مداري که اساساُ از چهار بخش با اتصال سري تشکيل شده است و يک لوزي را پديد مي آورد . منبع ولتاژ اي سي بين يک زوج اتصال مقابل هم اعمال مي شود و وسيله ي نشاندهنده يا مدار خروجي بين زوج اتصال ديگر قرار مي گيرد. در حالت توازن ، خروجي پل صفر است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت bridge circuit معنی bridge circuit معنی bridge circuit به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک bridge circuit در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
bridge converter
مبدل پل ~ نوعي توپولوژي براي مبدل قطع و وصلي که در منابع تغذيه ي خط - قطعي استفاده مي شود و داراي چهار کليد ترانزيستوري ( پل کامل) يا دو کليد ترانزيستوري ( نيم -پل) است. توان خروجي آن زياد و موجکهاي آن کم است اما در عين حال پيچيده ، گران ، و نامطمئن است.

bridged-T network
شبکه ي تي پل دار ~ نوعي شبکه ي تي که داراي شاخه ي چهارمي است که ين يک سر ورودي و يک سر خروجي ورودي دو شاخه ي سري از تي متصل شده است.

bridge rectifier
يکسوساز پل؛ يکسوساز پلي ~ شبکه ي تي پل دار

bridge rectifier
يکسو ساز پل ؛ يکسوساز پلي ~ نوعي يکسوساز پل تمام موج ( full-wave bridge ) ~ که همانند مدار پل داراي چهار عنصر سري متصل به هم است . ولتاژ متناوب به يک زوج از سرهاي مقابل هم اعمال مي شود و ولتاژ مستقيم از زوج سر ديگر گرفته مي شود.

bridgevoltage doubler
دو برابر ساز ولتاژ پلي ~ نوعي دو برابر ساز ولتاژ که دو برابر ساز ولتاژ معمولي را با مدار يکسو ساز پلي ترکيب مي کند . اگر ديودهاي دي3 و دي 4 برداشته شوند، مدار به دو برابر ساز معمولي ولتاژ تبديل مي شود.

bridging
پل زني ~ 1. اتصال موازي دو مدار الکتريکي 2. عمل کليد انتخابگر که در آن پهناي اتصال متحرک به اندازه ي کافي براي تماس با دو اتصال مجاور است به گونه اي که در هنگام انتقال اتصال ، واحد دچار قطع نمي شود.

bridging amplifier
تقويت کننده ي پل زني ~ تقويت کننده اي که امپدانس ورودي آن به اندازه ي کافي بالاست به گونه اي که ورودي آن بدون تأثير عمده بر سطح سيگنال مي تواند روي مدار پل بزند.

bridging gain
بهره ي پل زني ~ نسبت توان تحويلي از يک تراديسنده يه امپدانس بار معين در شرايط کاري مشخص به توان تلف شده در امپدانس مرجع که ورودي تراديسنده به دو سر آن پل زده شده است ~ . بر حسب دسيبل بيان مي شود.

bridging loss
اتلاف پل زني ~ عکس نسبت بهره ي پل زني که نوعاُ بر حسب دسيبل بيان مي شود.

brightening pulse
پالس روشن سازي ~ پالسي که در شروع روبش و به منظور تقويت باريکه به شبکه يا کاتد يک لامپ پرتو کاتدي راداري اعمال مي شود.