capacitor


اصطلاح
برق و الکترونیک
9 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
خازن سي ~ عنصري متشکل از دو صفحه ي رسانا که توسط يک ماده ي دي الکتريک نظير هوا، کاغذ، ميکا، سراميک ، شيشه، يا پلي استر از هم جدا شده اند. خازن انرژي الکتريکي را ذخيره مي کند ، و جريان متناوب را بسته به مقدار ظرفيت خود و بسامد جريان عبور مي دهد. قبلاُ condenser ~ ناميده مي شد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت capacitor معنی capacitor معنی capacitor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک capacitor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
capacitor color code
رمز گذاري خازن ~ روشي براي مشخص کردن مقدار يک خازن با استفاده نقاط يا نوار هاي رنگي .

capacitor-input filter
پالايه ي ورودي -خازني ~ پالايه اي در منابع تغذيه که خازن موازي آن اولين عنصر بعد از يکسو ساز است.

capacitor integrator
انتگرالگير خازني ~ مداري شامل يک خازن که جريان گذرنده از آن متناسب با تابعي است که بايد از آن انتگرال گرفته شود. ولتاژ خازن بعد از زمان مشخص برابر با انتگرال تابع خواهد بود . از اين مفهوم در مدارهاي قياسي - به - رقمي استفاده مي شود.

capacitor microphone; electrostatic microphone
ميکروفون خازني ~ ميکروفوني متشکل از يک ديافراگم فلزي انعطاف پذير و يک صفحه فلزي محکم که در مجموع خازني دي الکتريک هوا را يه وجود مي آورند . امواج صدا موجب ارتعاش ديافراگم و تغيير ظرفيت خازن مي شوند که بعداُ توسط تقويت کننده هاي مناسب به سيگنال تبديل مي شود.

capacitor- start motor
موتور با خازن راه اندازي ~ نوعي موتور که در زمان شروع به کار خازني وارد مدار آن مي شود. بعد از رسيدن سرعت موتور به حد معين ، خازن و سيم پيچ کمکي آن به طور خودکار از مدار خارج مي شود. بعد از آن موتور به عنوان موتور القايي کار مي کند.

capacity
ظرفيت ~ 1. بار مجاز يا بار حداکثر يک ماشين که با اصطلاحاتي نظير دور در دقيقه يا بار بر حسب تن تعريف مي شود . 2. بار الکتريکي که يک باتري ( يا پيل ) مي تواند در خود نگه دارد ( آمپر - ساعت) ~ . 3. معياري از ذخيره ي انرژي الکتريکي در خازنها بر حسب فاراد يا واحدهاي متداولتر نظير ميکروفاراد يا پيکوفاراد ...

capillary
مويي ~ در پيوند سيمي (wirebonding) به لوله اي تو خالي و ظريف از جنس تنگستن گفته ميشود که سيم نازک از داخل آن هدايت مي شود . در مرحله بعد لوله مويي روي سيم به منظور ايجاد پيوند فشار وارد مي کند.

capstan
چرخک ، چرخ طيار ~ در ضبط صوتها ، به چرخ کوچکي گفته مي شود که با نوار درگير شده و در هنگام پخش يا ضبط آن را با سرعت ثابتي از مقابل هد عبور مي دهد.

capstan idler
هرزگير چرخک ~ غلتکي لاستيکي که با فشار ارتجاعي نوار مغناطيسي را در برابر چرخک نگه مي دارد.

captive fastener
بست مهاردار ~ نوعي بست پيچي که بعد از باز شدن نمي افتد.