chnnel shifter


اصطلاح
برق و الکترونیک
14 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
اتقال دهنده کانال ~ مداري در سيستم هاي راديو- تلفني که با انتقال يک يا چند کانال بسامد- صوتي از کانالهاي معمولي به کانالهاي بالاتر ، همشنوايي بين کانالها را کاهش مي دهد. مدار مشابهي در گيرنده ، اين کانالها را سر جاي خود بر مي گرداند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت chnnel shifter معنی chnnel shifter معنی chnnel shifter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک chnnel shifter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
channel stopper
کانال بند ~ حلقه اي از ماده ي نيم رساناي نوع مخالف که به منظور ايجاد جدايي الکتريکي و جلوگيري از تشکيل عناصر پارازيتي در اطراف ترانزيستورهاي يک مدار مجتمع نفوذ داده مي شود.

channel strip
کانال گير ~ تقويت کننده اي با پهناي باند منساب براي تقويت کانالهاي تلويزيوني . در سيستمهاي تلويزيوني کابلي و در نقاطي که سيگنالهاي تلويزيوني ضعيف هستند ، اين تقويت کننده به دريافت بهتر ايستگاه مورد نظر کمک مي کند.

character
نويسه ~ نمادي که يک حرف ، عدد، يا علايم تقطه گذاري را مشخص مي کند. ترکيب نويسه ها اطلاعات يا خطوط يک برنامه کامپيوتري را تعريف مي کند. در سيستمهاي دهدهي به رمز دودويي ( بي سي دي) هر گروه از نويسه ها نماسنده يک نويسه ديگر است. نويسه ها به صورت يک بايت يا هشت بيت در حافظه ذخيره مي شوند.

character density
چگالي نويسه ~ تعداد نويسه هاي ضبط شده در واحد طول يا سطح . براي نوار مغناطيسي اين چگالي از 200تا 1000 نويسه در هر اينچ خطي ( يا 80 تا 400 نويسه در هر سانتيمتر خطي) متغير است.

character generator
نويسه ساز ~ مولدي که حروف ، اعداد و نمادها را به ترتيب مورد نظر روي صفحه نمايش لامپ پرتو کاتدي يا سطوح نمايشگر ايجاد مي کند. همچنين مي تواند مجهز به امکاناتي براي ثبت اطلاعات روي نگاتيو يا کاغذ عکاسي باشد.

characteristic
مشخصه ، مفسر ~ 1. هر ويژگي قابل سنجش از يک وسيله . 2. قمست صحيح مقدار لگاريتمي واقع در سمت چپ مميز.

chracteristic curve
منحني مشخصه ~ منحني اي که رابط بين دو مقدار متغير را نشان مي دهد.

characteristic impedance
امپدانس مشخصه ~ امپدانسي که در صورت اتصال به سرهاي خروجي يک خط انتقال با طول نامشخص ، طول ظاهري آن را به بي نهايت مي رساند. در نتيجه هيچگونه موج ايستا روي خط وجود نخواهد داشت و نسبت ولتاژ به جريان در هر نقطه از خط يکسان خواهد بود . در موجبر تطبيق يافته ، امپدانس مشخصه برابر با نسبت ولتاژ « آر ام اس ...

characteristic radiation
تابش مشخصه ~ تابش مربوط به اتمي که يک الکترون آن از بين برود . طول موج تابش گسيل شده تنها به عنصر و سطح انرژي بستگي دارد.

characteristic X-rays
پرتوهاي ايکس مشخصه ~ پرتوهاي مغناطيسي اي که بر اثر بازآرايي الکترونها در پوسته هاي داخلي اتمها گسيل مي شوند. طيف تابش شامل خطوط مشخه عنصر است. صفحه هدف در يک لامپ پرتو ايکس عموماُ هر دو نوع پرتو ايکس پيوسته و مشخصه را گسيل مي کند.