coherent - scattering cross- section


اصطلاح
برق و الکترونیک
36 حرف
5 کلمه
معانی و توضیحات
سطح مقطع پراکندگي همدوس ~ سطح مقطع مربوط به پراکندگي همدوس .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت coherent - scattering cross- section معنی coherent - scattering cross- section معنی coherent - scattering cross- section به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک coherent - scattering cross- section در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
coherent system
سيستم همدوس ~ نوعي سيستم ناوبري که سيگنال خروجي آن از مدوله زدايي سيگنال دريافتي و بعد از اختلاط آن با سيگنال محلي و داراي فاز ثابت نسبت به سيگنال ارسالي به دست مي آيد . اين امر امکان استفاده ار اطلاعات موجوددر فاز سيگنال دريافتي را فراهم ~ مي کند .

coherent transponder
باز فرستنده ي همدوس ~ نوعي با زيفررستنده که بين بسامد و فاز سيگنالهاي ورودي و خروجي آن رابطه ثابت وجود دارد .

coherent video
سيگنال تصويري همدوس ~ سيگنالي در سيستمهي نشاندهنده ي هدف متحرک که از ترکيب سيگنال پژواک رادار يا خروجي نوسان ساز موج پيوسته به دست ~ مي آيد . اين سيگنال بعد از طي مراحل تاخير ، آشکار سازي ، تقويت و تفريق از قطار پالس بعدي به سيگنالي تبديل مي شود که تنها اهداف متحرک را نمايش مي دهد .

coil (l) inductor
پيچک ( ال ) الفاگر ~ چندين دور سيم که با ايجاد القا کنايي در مدار الکتريکي ، منجر به توليد شار مغناطيسي يا واکنش مکانيکي در براب رتغيير شار مغناطيسي مي شود . در مدارهاي بسامد . بالا پيچک ممن است کسري از يک دور سيم باشد اندازه ي الکتريکي پيچک القا کنايي ناميده شده و بر حسب هانري بيان مي شود . همچنين ...

coil form , bobbin
قالب پيچک ، بوبين ~ قالبي توخالي به شکل استوانه يا مستطيل و از جنس پلاستيک ، کاغذ مومي يا ساير مواد عايقف مناسب که پيچک هسته - هوا روي آن پيچيده مي شود .

coil loading
بازر گذاري پيچکي ~ قرار دادن بارهاي القايي در فواصل منظم ار يک خط انتقال و به منظور بهبود مشخصه انتقال آن در باند بسامدي مورد نظر .

coil winder
پيچک پيچ ~ سيستمي دستي يا موتوري براي پيچاندن تکي يا گروهي پيچکها .

coincidence circuit ,coincidence couter coincidence gate
مدار همفرودي ، شمارشگر همفرودي ، دريچه ي همفرودي ~ مداري که فقط هنگامي پالس مشخصي در خروجي توليد مي کند که تعداد معيني با ترکيب از دو يا چند پايانه ي ورودي ، پالسهايي را در فاصله زماني معين دريافت کننند .

coincidence multiplier , probability multiplier
ضرب کننده ي همفرودي ، ضرب کننده ي احتمال ~ نوعي ضرب کننده که بر اساس اين نظريه کار مي کند که احتمال وقوع همزمان دو رويداد مسقل متناسب با حاصلضرب احتمال وقوع هر يک از آنهاست . سيگنال متناسب با دامنه سيگنال است . در نيتجه فاصله ي زماني همفرودي دو قطار پالس متناسب با حاصلضرب احتمال رويدادها خواهد بود ...

coincidence loss
اتلاف همفرودي ~ از دست رفتن شمارشها به دليل وقوع رويدادهاي يوننده در فواصل زماني کوچکتر از حد تفکيک زماني سيستم شمارشگر .