collector capacitance


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ظرفيت کلکتور ~ ظرفيت لايه تهي مربوط به پيوند کلکتور ترانزيستور .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت collector capacitance معنی collector capacitance معنی collector capacitance به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک collector capacitance در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
collector characteristic cuves
منحنيهاي مشخصه کلکتور ~ مجموعه اي از منحنيهاي مشخصه ي ولتاژ کلکتور بر حسب جريان کلکتور ، به ازاي مقدار ثابت جريان بيس ترانزستور .

collector - current runaway
فرار جريان کلکتور ~ افزايش مداوم جريان کلکتور به دليل افزايش دماي پيوند آن در اثر عبور جريان .

collector efficiency
بازدهي کلکتور ~ نسبت توان مفيد خروجي به توان ( دي سي ) ورودي به ترانزيستور که معمولاً بر حسب در صد بيان مي شود .

collector - follower effect
اثر کلکتور - پيرو ~ اثري که در ساخت فليپ فلاپ هاي تک - ترانزيستوري با استفاده از ترانزيستور دو قطبي معمولي به کار مي رود . با نزديک شدن سريع بيس يک ترانزيستور اشباع اميتر مشترک به ناحيه قطع ، ولتاژ کلکتور نيز از آن پيروي مي کند ~ و تا قبل از رسيدن به ولتاژ تغذيه کلکتور در مقدار حد اکثر باقي مي ماند ...

collector junction
پيوند کلکتور ~ پيوندي نيمه رسانا بين الکترودهاي بيس و کلکتور يک ترانزيستور . معمولاً در جهت معکوس باياس مي شود و جريان گذارنده از آن توسط بارهاي اقليت کنترل مي شود .

collector transition capacitance
ظرفيت گذر کلکتور ~ ظرفيت دو سر ناحيه گذار کلکتور - به - بيس که تراکم ناخالصي آن متغير است .

collimate
موازي ساختن ~ اصلاح مسير الکترونها در باريکه ي سيلابي ، يا پرتوهاي مختلف باريکه پويش ، به منظور موازي سازي آنها .

collimation
موازي سازي ~ 1. همترازي دقيق سيستم مکانيکي آنتن رادار از طريق مقايسه آن با وسيله اي اپتيکي که روي نقاطي با سمت و ارتفاع معين همتراز شده است . 2. . فرايند متمرکز کردن پرتوهاي نور يا مسير الکتورنها يا ذرات ديگر در يک باريکه موازي .

collimator
موازي ساز ~ وسيله اي که اجزاي يک باريک را به زاويه ي فضايي خاصي محدود مي کند .

colliomator lens
عدسي موازي ساز ~ در اپتيک به عدسي شيشه اي يا پلاستيکي گفته مي شود که پرتو هاي واگراي يک منبع نور را به صورت موازي در مي آورد .