complementary logic switch


اصطلاح
برق و الکترونیک
26 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
کليد منطقي مکمل ~ يک زوج ترانزيستوري مکمل با رورودي مشترک که اتصالات داخلي آن به گونه اي است که در هر لحظه يکي از ترانزيستورهاي قطع و ديگري وصل است . جريان بار تنها در فاصله زماني قطع و وصل و تغيير سطح ولتاژ از 1 منطقي به صفر منطقي جاري مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت complementary logic switch معنی complementary logic switch معنی complementary logic switch به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک complementary logic switch در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
complementary metal - oxide semiconductor
نيمه رساناي فلز - اکسيد مکمل ( سي ماس ) ~ ترکيبي از ماسفت هاي مد - افزايشي کانال - p ~ و کانال - n ~ روي تراشه سيليسيمي که به صورت مدارهاي رقمي پوش - پول مکمل متصل شده اند . اتلاف توان کم در حالت ايستا و سرعت بالا از جمله ويژگيهاي آن است .

complementary - output circuit
مدار خروجي - مکمل ~ نوعي مدار منطقي با دو خروجي که يکي از آنها صفر منطقي و ديگري يک منطقي است .

complementary symmetry
تقارن مکمل ~ مداري که داراي آرايش متقارني از ترانزيستورهاي NPN و PNP ~ يا ماسفتهاي کانال - N و کانال P است ومي تواند بدون نياز به ترانسفور مر ورودي يا وارونگر فاز عمل پوش - پول را انجام دهد .

complementary tracking
ردگيري مکمل ~ اتصال داخلي دو منبع تغذيه رگوله شده به گونه اي ک هيکي از آنها رفتار ديگري را کنترل مي کند . ولتاژ خروجي منبع تغذيه ي پيروبرابر يا متناسيب با منبع تغذيه اصلي اما با قطبيت مخالف با آن است .

complementary- transistor amplifier
تقويت کننده ي ترانزيستور - مکمل ~ تقويت کننده اي که داراي آرايش متقارن و مکلملي از ترانزيستورهاي پي ان پي و ان پي ان است .

complementary-transisor logic
منطق ترانزيستور - مکمل [ سي تي ال] ~ خانواده اي منطقي که از ترانزيستور هاي مکمل استفاده مي کندو عموماً در مجتمع سازي مقياس - کوچک يا متوسط به کار مي رود.

complementary transistors
ترانزيستورهاي مکمل ~ زوج ترانزيستورهايي نظير ان پي ان و پي ان پي يا ماسفت هاي کانال - ان و کانال - پي که از نظر مشخصه و مقادير نامي يکسان هستند اما مخالف يکديگر محسوب مي شوند. اين ترانزيستور ها از ورودي مشترک ، خروجي پوش - پول مي سازند.

complementary unijunction transistor
ترانزيستور تک پيوندي مکمل [ سي يوج تي ] ~ نوعي قطعه نيمه رسانا با مشخصات شبيه به ترانزيستور هاي تک پيوندي استاندارد و با اين تفاوت که قطبيت ولتاژها و جريانهاي اعمال شده به آن مخالف يکديگر است.

complementary wavelength
طول موج مکمل ~ طول موجي از نور که در صورت ترکيب بانسبت معين با رنگ خاص ، يک نور مرجع استاندارد توليد مي کند. رنگهاي ارغواني که هيچگونه طول موج غالبي ندارند ، شامل بنفش غير طيفي ، ارغواني ، سرخابي ، و رنگهاي قرمز غير طيفي ، با استفاده از طول موجهاي مکمل خود مشخص مي شوند.

complete carry
نقلي کامل ~ انتشار رقم نقلي حاصل از افزودن نقلي در عمليات حسابي کامپيوتري .