computer code


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
رمز کامپيوتر ~ سيستم ارقام دودويي يا ساير رمزهاي ماشيني که در کامپيوتر ها به کار مي روند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت computer code معنی computer code معنی computer code به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک computer code در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
computer connector
رابط کامپيوتري ~ نوعي رابط چند پايه اي که امکان اتصال يا قطع همزمان 25 يا تعداد بيشتري پايه را فراهم مي سازد . اين رابطها ، به منظور جفت شدن صحيح رابطهاي نر و ماده ، نوعاً به شکل دي ساخته مي شوند.

computer control
کنترل کامپيوتري ~ اصطلاحي که در مورد کنترل فرايندهاي صنعتي ، ماشينهاي ابزار ، پرواز هواپيما ، موتورهاي خودرو ، ابزارهاي اندازه گيري ، لوازم خانگي و نظاير آن توسط کامپيوتر يا پردازنده مرکزي با برنامه نويسي تنرم افزاري به کار مي رود.

computerize
کامپيوتر ساختن ~ فرايند تبديل عملياتي که قبلاً توسط وسايل مکانيکي ، نظير ساعت ، يا الکترومکانيکي ، نظير موتورها و رله ها ، انجام مي شدند به عمليات تحت کنترل کامپيوتر . به عنوان نمونه مي توان از ماشينهاي حساب ، ترازوها ، دوربينها و ابزارهاي آزمايشگر کامپيوتري نام برد.

computer program
برنامه کامپيوتري ~ روالي براي حل يک مسئله يا انجام عمليات پردازش اطلاعات روي کامپيوتر .

concentrator
متمرکز ساز ~ نوعي سيستم قطع و وصلي که به تعدا زيادي مشترک تلفني يا خط داده ها امکان مي دهد از تعداد کمتري خطوط انتقال يا پهناي باند کوچکتر استفاده کنند . يکي از راههاي انجام اين کار ذخيره پيامها تا در دسترس قرار گرفتن خطوط و سپس انتخاب پيامها براي ارسال بر اساس ترتيب ورود يا اولويت بندي خاص است .

concurrent engineering
مهندسي همزمان ~ مفهومي در مديريت مهندسي که با گماشتن همزمان گروههاي کاري روي قسمتهاي مختلف يک پروژه منجر به کاهش زمان رسيدن محصول به بازار و بهبود کيفيت آن مي شود. اين گروهها شامل نيروهاي مهندسي ، ساخت ، بازاريابي و کنترل کيفيت و مصرف کننده ي نهايي در فاز تعريف محصول مي شوند.

condenser
چگالنده ، همگراساز ~ 1. سيستمي ار عدسيها که پرتوهاي نور را روي يک نقطه متمرکز يا کانوني مي کند. 2. اصطلاحي منسوخ براي خازن Capacitor .

conditioning
آماده سازي ~ اصطلاح خطوط و تجهيزات ارسال داده ها براي تطبيق امپدانس و دامنه و يا متعادل سازي .

conducance
رسانايي[ جي] معياري از توانايي ماده براي رسانش الکتريسيته . رسانايي عکس مقاومت ماده است و بر حسب زيمنس بيان مي شود . رسانايي ، بخش مقاومتي يا حقيقي ادمتانس را تشکيل مي دهد.

conducted interference
تداخل رسيده ~ سيگنالهاي تداخلي که وارد خطوط تلفني يا تغذيه شده باشند.