convergence electrode


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
الکترودي که ميدان الکتريکي آن سبب همگرايي دو يا چند باريکه الکتروني مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت convergence electrode معنی convergence electrode معنی convergence electrode به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک convergence electrode در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
convergence magnet; beam magnet
آهنرباي همگرايي ~ مجموعه آهنرباهايي که ميدان مغناطيسي لازم براي همگرايي دو يا چند باريکه الکتروني را در لامپ تصوير سه تفنگي تلويزيون رنگي فراهم مي کنند.

convergence plane
صفحه همگرايي صفحه اي که نقاط روي آ« محل انحراف باريکه هاي الکتروني لامپ پرتو- کاتدي را به منظور همگرا شدن مشخص مي کند.

convergence surface
سطح همگرايي ~ سطحي که در هنگام پويش لامپ پرتو -کاتدي توسط نتقاط تلافي باريکه هاي الکتروني اسجاد مي شود.

convergence zone
منطقه ي همگرايي ~ کانالي براي انتقال صدا که در عمق 760 تا 4570 متري زير آب بر اثر تغييرات توأم فشار و دما به وجود مي آيد . اين کانال ، موجب بازتاب سيگنال پايين - رو سونار به طرف سطح مي شود به گونه اي که در فاصله ي 55 کيلومتري از فرستنده سونار به سطح آب مي رسد . چنانچه جسم بازتابنده اي در اين مسير و ...

conversational mode
مد محاوره اي ~ حالتي از کار کامپيوتر که امکان پاسخهاي متقابل بين کاربر و کامپيوتر را از طريق صفحه کليد فراهم مي کند.

conversion efficiency
بازدهي تبديل ~ 1. نسبت تئان خروجي ( اي سي ) به توان ورودي ( دي سي ) در لامپ الکتروني يا قطعه ي نيمه رسانا 2. نسبت ولتاژ خروجي يک مبدل در بسامد خاص به ولتاژ ورودي دز بسامد ي ديگر .

conversion fraction
کس تبديل ~ نسبت تعداد الکترونهاي دريافت کننده انرژي به تعداد کل ذرات کوانتومي به علاوه تعداد الکترونهاي گسيل شده در مدمعيني از تحريک زدايي هسته .

conversion gain ratio
نسبت بهره تبديل ~ نسبت توان سيگنال خروجي به توان سيگنال ورودي در مبدل يا مخلوط کننده ي بسامد .

conversion time
زمان تبديل ~ زمان يک اندازه گيري کامل توسط مبدل قياسي - به رقمي .

convert
تبديل کردن ~ تعيير نحوه ي نمايش داده ها از شکلي به شکل ديگر ، مثلا ً از دودويي به دهدهي يا از ديسک به نوار .