convolver, acoustic convolver


اصطلاح
برق و الکترونیک
29 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
پيچشگر ~ نوعي قطعي ي موج - آکوستيکي - سطحي که از طريق بر هم کنش غير خطي بين دو موج با جهت مخالف هم ، سيگنالها را پردازش مي کند . در گونه اي از اين وسيله ، دو بسامد ورودي متفاوت به سرهاي مقابل اعمال مي شود و سيگنال بسامد مجموع آنها روي سطح بين دو ورودي آشکار مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت convolver, acoustic convolver معنی convolver, acoustic convolver معنی convolver, acoustic convolver به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک convolver, acoustic convolver در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
coolidge tube
لامپ کوليج ~ نوعي لامپ پرتو - ايکس که الکترونها را با استفاده از کاتد راغ توليد مي کند .

cooperative engagement capadility
توانايي رزم مشترک ( سي اي سي ) ~ اصطلاحي درارتش آمريکا براي پوشش و کنترل کامپيوتري تمام سيستم هاي رادار درگير در يک نبرد توسط شبکه ي فرماندهي واحد . در اين حالت هر يک از فرندهان ، با اطلاع از وضعيت کلي تمام عمليات جنگي در حوزه ي مسئوليت خود مي توانند در مورد آرايش نظامي هر يک از واحد هاي رزمي هوايي ...

corrdinate
مختص ~ يکي از دو يا چند مقداري که موقعيت نيبت به محورهاي مرجع دستگاه مختصات را تعيين مي کنند .

coordinate system
دستگاه مختصات ~ دستگاهي که موقعيت يک نقطه را در سطح يا فضا توسط به ترتيب دو يا سه مختص مشخص مي کند .

coplanar electrodes
الکترودهاي هم صفحه ~ الکترودهايي که در يک صفحه نصب مي شوند .

copper
مس ~ فلزي نرم ، چکش خوار و به رنگ قرمز مايل به نارنجي که داراي عدد اتمي 29 و وزن اتمي 63/5 است . بعد از نقره ، بهترين رساناي گرما و الکتريسيته به شمار مي رود . مس پر مصرف ترين فلز براي ساخت سيم ، کابل و ميله هاي جريان الکتريکي است. با آبکاري آن روي فولاد مي توان يک رساناي خوب و محکم به وجود آورد . ...

copper loss , IR loss
اتلاف مسي ~ ، اتلاف IR ~ افت توان در يک سيم پيچ به دليل مقاومت سيمهاي مسي آن در برابر عبور جريان الکتريکي .

copper - oxide photovoltaic cell
پيل فوتوولتايي ~ اکسيد - مس ~ نوعي پيل فوتوولتايي که عنصر حساس آن متشکل از لايه هايي از مس و اکسيد مس است . بر خوردنور به پيل ، ولتاژي را در آن ايجاد مي کند .

cord
سيم ~ رسانايي نازک ، عايقف و بسيار نرم . اين اصطلاح در مورد کابل ميکروفون ، کابل تلفن خانگي ، کابل دو سيمه و سايل خانگي و کابل رابط بين موش ( mouse ~ ) وکامپيوتر به کار ميرود .

cordless telephone
تلفن بي سيم ~ دستگاه تلفني که گوشي آن از طريق خط راديويي با برد محدود به واحد اصلي مرتبط مي شود. گوشي تلفن داراي فرستنده-گيرنده راديويي و صفحه کليد براي شماره گيري است. واحد اصلي يا مادر نيز يک فرستنده -گيرنده است که مستقيماً به شبکه تلفن وصل مي شود. تلفن همراه سلولي ( cellular mobile telephone) در ...