correction

correction time , setting time

زمان تصحيح ، زمان آرامش ~ زمان لازم براي رسيدن و تثبيت متغير کنترل شونده در محدوده ي معيني در حول نقطه کنترل به دنبال تغييري که در متغير مستقل يا شرايط کاري سيستم کنترل پيش مي آيد .

corrective network , shaping network

شبکه ~ مصحح ، شبکه اصلاحي ، شبکه شکل دهي ~ شبکه اي که به منظور بهبود ويژگيهاي انتقالي يا امپدانس يک مدار و يا هر دو در آن کار گذاشته مي شود .

correlation

همبستگي ~ در مخابرات راه دور به درجه ي هم خواني بين زوج سيگنالها گفته مي شود .

correlation direction finder

جهت ياب همبستگي ~ نوعي گيرنده ي جهت ياب راداري که سيگنالهاي اخلال را دريافت مي کند . با تحليل همبستگي سيگنالهاي دريافتي در چند ايستگاه مشابه ، مي توان فاصله و سمت تجهيزات اخلالگر دشمن را شناسايي کرد .

correlator , correlation - type receiver

همبسته ساز ~ مداري که با محاسبه ي الکترونيکي تابع همبستگي مي تواند سيگنالهاي ضعيف را از نويز تشخيص دهد و جدا کند .

corrugated - surface antenna

آنتن سطح - موجدار ~ نوعي آنتن مايکروويو شامل موجبر تغذيه و يک سطح فلزي موج دار عرضي که امواج سطحي را هدايت مي کند .

cosecant antenna

آنتن کسکانت ~ آنتني که ~ دامنه ي باريکه ي آن متناسب با کسکانت زاويه ي افت نسبت به افق تغيير مي کند .

casecant - squared antenna

آنتن کسکانت - مربع ~ آنتني با الگوي تابش کسکانت مربع .

cosecant - squared pattern

الگوي کسکانت مربع ~ نوعي الگوي تابش آنتن رادار زميني که در هر قطاع آن اجسام نزديک نسبت به اجسام دورتر انرژ ي کمتري دريافت مي کنند . در اين حالت شدت ميدان با مربع کسکانت زاويه ي ارتفاع تغيير مي کند . براي ايجاد اين الگو مي توان قسمت بالايي بازتابنده ي سهوي را به طرف بالا خم کرد به کمک اين الگوي تابش ...

cosine effect

اثر کسينوس ~ اثري در سرعت سنجهاي ليزري يا ريز موج که در آن سرعت اندازه گيري شده و سرعت واقعي توسط کسينوس زاويه ي بين خط مرکزي باريکه و خط حرکت وسيله ي متحرک به هم مربوط مي شوند .