curtain rhombic antenna


اصطلاح
برق و الکترونیک
23 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
آنتن لوزي گون پرده اي ~ نوعي آنتن لوزي شکل چند سيمه که در گستره وسيع بسامدي داراي امپدانس ثابتي است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت curtain rhombic antenna معنی curtain rhombic antenna معنی curtain rhombic antenna به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک curtain rhombic antenna در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
custom integrated circuit
مدار مجتمع سفارشي ~ نوعي مدار مجتمع قياسي يا رقمي که صرفاً براي کاربرد خاصي طراحي و ساخته شده است. اين مدارها به دو شکل کاملاً سفارشي ( full- custom) يا نيمه سفارشي ( semicustom) عرضه مي شوند . در مدار مجتمع کاملاً سفارشي ، تمام ماسکها به صورت اختصاصي بايد در اختيار قرار گيرند، اما مدار نيمه سفارشي ...

cut
برش ، قطع ~ 1. قطعه اي از بلور با دو سطح اصلي موازي . برشها بر حسب جهت نسبت به محورهاي بلور طبيعي مشخص مي شوند مانند برش ايکس ، برش واي ، برش بي تي و برش اي تي . 2. دستوري براي توقف عمليات ، خاموش کردن دوربين تلويزيوني ، يا از مدار خارج کردن ميکروفونها در استوديوي راديويي .

Cutler feed
تغذيه کاتلر ~ نوعي کاواک مشدد که انرژي « آر- اف» را از انتهاي موجبر به بازتابنده رادار انتقال مي دهد.

cutoff
قطع ~ کوچکترين ولتاژ باياس در آرايش معيني از منابع تغذيه که جريان خروجي ترانزيستور ،لامپ الکتروني ، يا ساير وسايل فعال را متوقف مي کند.

cutoff atlenuator
تضعيف کننده قطبي نوعي موجبر با طول قابل تنظيم که ميزان تضعيف سيگنالهاي گذرنده از درون موجبر را تغيير مي دهد.

cutoff bias
باياس قطع ~ ولتاژ باياس « دي سي» که بايد به شبکه لامپ الکتروني اعمال کرد تا جريان آن دو را متوقف کند يا ولتاژي که براي قطع جريان کلکتور ترانزيستور دو قطبي بايد به بيس آن وارد شود.

cutoff frequency; critical frequency
بسامد قطع ؛ بسامد بحراني ~ بسامد محدود کننده اي که فراتر از آن مشخصه هاي قطعه يا مدار نظير تضعيف بهره يا بازدهي با چنان سرعتي تغيير مي کنند که ديگر خروجي آن قابل استفاده نخواهد بود .

cutoff wavelength
طول موج قطع ~ 1. نسبت سرعت امواج الکترومغناطيسي در فضاي آزاد به بسامد قطع موجبر . 2. طول موج متناظر با بسامد قطع .

cutout
قطع کن ~ وسيله اي الکتريکي که به صورت دستي يا خودکار جريان را قطع مي کند ، مانند مدار شکن ، فيوز يا کليد .

cybernetics
سيبر نتيک ~ مطالعه تطبيقي روشهاي ارتباطي و کنترل خودکاري که بين انسان و ماشين مشترک است.