cylinder


اصطلاح
برق و الکترونیک
8 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
استوانه ؛ سيلندر ~ اشاره به آرايش سه بعدي شيرهاي ذخيره داده ها که توسط پشته اي از ديسکهاي حافظه در سخت ديسکهاي کامپيوتري به وجود مي آيد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت cylinder معنی cylinder معنی cylinder به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک cylinder در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
cylindrical antenna
آنتن استوانه اي ~ آنتني که داراي تعدادي استوانه ي تو خالي به عنوان عناصر تابشگر است.

cylindrical array
آرايه استوانه اي ~ نوعي آنتن پويش الکترونيکي که در آن صدها دو قطبي عمودي در قالبهاي استوانه اي و به شکل دايره کنار هم چيده شده اند. از آن به عنوان پرسشگر در سيستم کنترل رفت و آمد هوايي استفاده مي شود.

cylindrical magnetron
مگنترون استوانه اي ~ شکل اوليه لامپهاي الکتروني ميدان متقاطع که فاقد کاواکهاي چند گانه داخلي است.

cylindrical raflector
بازتابنده ي استوانه اي ~ نوعي بازتابنده که در واقع بخشي از يک استوانه است.

cylindrical wave
موج استوانه اي ~ موجي که سطوح همفاز آن مجموعه اي از استوانه هاي هم محور به وجود مي آورند .

Czochralski process
فرايند چوکرالسکي ~ فرايند رشد شمشهاي تک - بلور از مواد نيمه رسانايي نظير سيليسيم ، آرسنيدگاليم ، يا فسفيد گاليم . در اين روش ميله اي محوري که دانه اي از بلور در يک سر آن قرار گرفته است ، در ظرف حاوي بلور مذاب فرو برده مي شود. سپس ميله به آهستگي و همزمان با چرخش در مذاب ؛ از آن بيرون کشيده مي شود. د ...

wheel-printer daisy
چاپگر چرخ گردان ~ نوعي چاپگر ترتيبي که عنصر چاپ کننده آن يک چرخ پلاستيکي با تعداد زيادي پره شعاعي است و هر پره از يک يا چند نويسه ي چاپي برجسته تشکيل شده است. چرخ تحت کنترل رايانه در جهت افقي به گردش در مي آيد و هنگامي که نويسه ي مورد نظر به محل چاپ مطلوب برسد متوقف مي شود و با ضربه چکشي روي نوار ج ...

damped oscillation
نوسان ميرا ~ نوساني که دامنه ي آن با گذشت زمان کاهش مي يابد.

damped wave
موج ميرا ~ موجي که دامنه ي آن درچرخه هاي متوالي رو به کاهش است .

damper
ميرانه ~ ديودي که در مدار انحراف افقي گيرنده ي تلويزيون که جريان انحراف دندانه اره اي را به تدريج به سمت صفر مي برد. هنگامي که نوسان جريان کوچک تر از صفر موجب وارونه شدن قطبيت مي شود ، ديود شروع به هدايت مي کند.