dashpot


اصطلاح
برق و الکترونیک
7 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
ضربه گير ~ وسيله اي که در آن حرکت پيستون در محفظه ي پر از گاز يا مايع موجب جذب انرژي و ناخير در باز شدن اتصالهاي الکتريکي مي شود . در مدار شکنهاي مغناطيسي ( magnetic circuit breaker ) ، باز شدن اتصالها به ميزان لازم براي عبور حالتهاي گذراي خطر ناک به تاخير مي افتد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت dashpot معنی dashpot معنی dashpot به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک dashpot در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
data
داده ، داده ها ~ اصطلاح کلي براي کلمات ، اعداد ، حروف ~ ، و نمادهايي که به عنوان ورودي در سيستمهاي پردازش رايانه اي و مخابراتي استفاده مي شوند .

data acquisition
اکتساب داده ها ~ فرايند جمع آوري اطلاعات مربوط به تغييرات فيزيکي کميتهايي نظير دسا ، فشار ، شارش ، و تراکم يونها ي هيدروژن در کارخانه ها ف نيروگاهها و آزميايشگاهها ، اين کميتها به وسيله ي ترموکوپل ، استرين گيج ، شارسنج و ph ~ سنج اندازه گيري مي شوند . داده ها به صورت قياسي و روي سنجه ها يا ثباتهاي ...

data bank , data base
بانک داده ها ، پايگاه داده ها ~ يک يا چند مجموعه از داده ها که عموماً به شکل مناسب براي پردازش رايانها ي، روي نوار مغناطيسي يا ديسک ذخيره مي شوند .

data communications equipment
تجهيزات ارتباطي داده ها ( دي سي اي ) ~ وسايل يا مدارهايي که عمليات لازم براي برقراري ، حفظ و پاياندهي خط ارسال داده ها را انجام مي دهند ، مانند مودم .

data compression
فشرده سازي داده ها ~ روشي براي کاهش تعداد بيتهاي داده ها بدون از دست رفتن اطلاعات و به منظور ارسال سريع تر و کار آمد تر ، داده هاي دريافتي در محل گيرنده به شکل اوليه ي خود بر مي گردند .

data concentrator
متمرکز کننده ي داده ها ~ وسيله اي که داده ها را از چاپگر ها يا خطوط کم سرعت جمع آوري مي کند و به يک خط پر سرعت تحويل مي دهد . اين کار توسط ريز پردازنده انجام پذير است .

data converter
مبدل داده ها ~ مبدلي که داده ها را از شکلي به شکل ديگر ، مثلاً از عاليم ليزري روي سي دي - رام به حوزه هاي مغناطيسي روي ديسک ، تغيير مي دهد .

data domain
حوزه ي داده ~ جنبه اي از سيستم هاي رقمي که با شارش داده ها ، قالب داده ها ، معماري تجهيزات و مفاهيم فضاي حالت مشخص مي شود .

data element
عنصر داده ~ واحد اصلي اطلاعات نظير سن ، جنس ، موقعيت جغرافيايي ، تاريخ يا زمان

data encryption
رمز بندي داده ها ~ تبديل داده هاي رايانه اي به شکل نامفهوم براي دريافت کنند گان غير مجاز ، سيستم حفاظت بر اساس کليد رمزي است که به هر مشتري اختصاص مي يابد . داده ها در نقطه ي ارسال با اين کليد رمز بندي و در نقطه ي دريافت رمزشايي مي شوند .