demagnetization curve


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
منحني مغناطيس زدايي ~ بخشي از حلقه ي پسماند ماده ي مغناطيسي که مقدار اوج القاييدگي باقميانده و نيز مسير صفر شدن آن در هنگام اعمال نيروي مغناطيس زدا را نشان مي دهد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت demagnetization curve معنی demagnetization curve معنی demagnetization curve به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک demagnetization curve در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
demagnetizer
مغناطيس زدا ~ وسيله يا دستگاهي براي از بين بردن آثار مغناطيسي نامطلوب در جسم يا ماده . با استفاده از آن مي توان نوارهاي مغناطيسي و ديسکهاي رايانه اي را پاک کرد. پيچک ثانويه ي يک ترانسفورمر (اي سي) مي تواند اجسام فلزي کوچک را مغناطيس زدايي کرد.

demagnetizing; degaussing
مغناطيس زدايي ~ حذف آقار مغناطيسي در يک ماده ي آهني .

demagnetizing force
نيروي مغناطيس زدا؛ نيروي وامغناطنده ~ نيروي مغناطنده اي که در جهت کاهش آثار پسماند در جسم مغناطيس شده عمل مي کند.

demand factor
ضريب تقاضا ~ نسبت بيشترين توان کشيده شده توسط يک سيستم الکترونيکي به کل بار متصل به سيستم . اين توان برابر با مقدار لحظه اي يا مقدار اندازه گيري شده در فاصله ي زماني معيني است .

demodulation
مدوله زدايي ~ تبديل سيگنال حامل مدوله شده ي «آرف» به شکل قابل ديدن يا شنيدن . هنگامي که حامل مدوله زدايي شود،به آن آشکار سازي (detedyion) مي گويند.

demodulator
مدوله زدا ~ 1. مداري که سيگنال مدوله ساز را از سيگنال حامل مدوله شده جدا مي کند. در گيرنده ، حامل به صورت سيگنال «آرف» است. 2. بخش عملياتي يک مودم که داده هاي قياسي دريافتي را به شکل رقمي براي پردازش رايانه اي تبديل مي کند. عکس يک مدوله ساز عمل مي کند.

demultiplexer
انشعابگر ؛ واتسهيمگر ~ مداري که دو يا چند سيگنال را که قبلاً توسط يک تسهيمگر يا هم ترکيب شده و روي يک خط ارسال شده اند ، از هم جدا مي کند.

demultiplexing circuit
مدار انشعابگر ؛ مدار واتسهيمگر ~ مداري که سيگنالهاي ترکيب شده توسط تسهيمگر به منظور ارسال روي يک خط را از هم جدا مي کند.

dendritic web
تا درختي ؛ تا دندريتي ~ سيليسيم يا بلور ديگري که به شکل يک نوار باريک دراز رشد داده شده است .

dendritic-web process
فرايند تار درختي ~ فرايند تشکيل ماده ي بلوري به صورت نوار در هنگام کشيدن عمودي آن از حمام مذاب، از اين روش براي ساخت مواد فوتوولتايي استفاده مي شود.