diamagnetic meterial


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ماده ي ديامغناطيسي ~ ماده اي با تراوايي مغناطيسي کمتر از يک ، نظير بيسموت و آنتيموان . مواد ديامغناطيسي توسط آهنربا دفع مي شوند و در نتيجه به وضعيت عمود بر خطوط نيروي مغناطيسي در مي آيند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت diamagnetic meterial معنی diamagnetic meterial معنی diamagnetic meterial به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک diamagnetic meterial در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
diameter equalization
برابرسازي قطره اي ~ افزايش پاسخ بسامد-بالا متناسب با کاهش قطر در صفحه ي ضبط .

diamond circuit
مدار الماسي ~ مداري دريچه اي که در حالت قطع خود سرهاي ورودي و خروجي را از هم جدا مي کند و در حالت وصل ولتاز خروجي از ولتاژهاي رقمي يا قياسي ورودي پيروي مي کند و در همان حال ترانزيستورهاي دريچه بهره ي جريان لازم براي جريان خروجي را فراهم مي کنند.

diamond stylus
سوزن الماسه ~ سوزني که در نوک آن الماس به دقت تراشيده شده اي قرار دارد .

diaphragm
ديافراگم ، غشاء ~ 1. ورقه اي نازک و انعطاف پذير که توسط امواج صدا به حرکت در مي آيد ، مانند ميکروفون ، و يا در صورت ارتعاش امواج صدا را توليد مي کند ، مانند بلندگو. 2. دريچه اي قابل تنظيم در دوربينهاي تلويزيوني که با کاهش سطح مؤثر يک عدسي منق ميدان را بيشتر مي کند.

diathermy
گرما درماني ~ کاربرد انرژي « آر اف» در مسائل درماني و توليد گرما در بخشهايي از بدن.

diathermy interference
تداخل گرما درماني ~ اثر تداخلي تجهيزات گرما درماني در تلويزيون که الگويي شبيه اسکلت ماهي روي تصوير ايجاد مي کند.

dibit
دوبيتي ~ يک زوج رقم دودويي که حالت خاصي از مدوله سازي را در سيستمهاي ارسال داده نمايش مي دهند. مثلآً در مدله سازي چهار فازي انتقال فاز 225 درجه با 00 و 315 درجه با 01 ، 45 درجه با 11 ، 135 درجه با 10 نمايش داده مي شود.

dichotomizing search
جستجوي دو بخشي ~ نوعي جستجوي رايانه اي که در آن مجموعه اي از اقلام مورد بررسي به دو بخش تقسيم و يکي از آنها رد مي شود. اين روند روي بخش پذيرفته شده دوباره تکرار مي شود تا اينکه سرانجام اقلام با ويژگي مورد نظر پيدا شوند.

dichroic
دوفام، دو بسامدي ~ ارسال رنگهاي مختلف توسط جسم يا ماده بر حسب ويژگيهاي ذاتي آن . اين اصطلاح علاوه بر رنگ در مورد بسامدهاي مخلفنيز به کار مي رود.

dichroic antenna
آنتن دو بسامدي ~ نوعي آنتن که بسامد سيگنالهاي ارسالي و دريافتي آن با يکديگر متفاوت است.