diathermy interference


اصطلاح
برق و الکترونیک
22 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
تداخل گرما درماني ~ اثر تداخلي تجهيزات گرما درماني در تلويزيون که الگويي شبيه اسکلت ماهي روي تصوير ايجاد مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت diathermy interference معنی diathermy interference معنی diathermy interference به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک diathermy interference در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
dibit
دوبيتي ~ يک زوج رقم دودويي که حالت خاصي از مدوله سازي را در سيستمهاي ارسال داده نمايش مي دهند. مثلآً در مدله سازي چهار فازي انتقال فاز 225 درجه با 00 و 315 درجه با 01 ، 45 درجه با 11 ، 135 درجه با 10 نمايش داده مي شود.

dichotomizing search
جستجوي دو بخشي ~ نوعي جستجوي رايانه اي که در آن مجموعه اي از اقلام مورد بررسي به دو بخش تقسيم و يکي از آنها رد مي شود. اين روند روي بخش پذيرفته شده دوباره تکرار مي شود تا اينکه سرانجام اقلام با ويژگي مورد نظر پيدا شوند.

dichroic
دوفام، دو بسامدي ~ ارسال رنگهاي مختلف توسط جسم يا ماده بر حسب ويژگيهاي ذاتي آن . اين اصطلاح علاوه بر رنگ در مورد بسامدهاي مخلفنيز به کار مي رود.

dichroic antenna
آنتن دو بسامدي ~ نوعي آنتن که بسامد سيگنالهاي ارسالي و دريافتي آن با يکديگر متفاوت است.

dichroic mirror
آينه دوفام ~ سطحي شيشه اي با پوش نازکي از فلز مخصوص که رنگهاي معيني از نور را بازتاب و بقيه را از خود عبور مي دهد.

dicing
قطعه بري ~ تفکيک پولکهاي کامل نيمرسانا تکميل شده به قطعات منفردي از ديودها ، ترانزيستورها ، يا تراشه هاي مدار مجتمع به منظور بسته بندي و تحويل کامل آن.

Dicke radiometer
راديو سنج ديک ~ نوعي گيرنده که سيگنالهاي ضعيف و نويزي را از طريق مدوله سازي يا قطع و وصل سيگنال ورودي آشکار مي کند و سپس براي پردازشهاي بعدي به مدارهاي متعارف راديويي تحويل مي دهد . بعد از تقويت و آشکار سازي ، بسامد مدوله سازي بازيابي مي شود. حاصل ضرب اين سيگنال و يک شکل موج مرجع از مدوله ساز ورودي ...

die( plural; dice)
مهره ~ در الکترونيک به کوچکترين قسمت فعال يک پولک گفته مي شود که روي آن تعداد زيادي ديود ، ترانزيستور و يا مدار مجتمع مجود دارد. اين مهره ه معمولاً براي تشکيل واحدهاي مستقل ، به شکل مستطيلي از روي تراشه تفکيک و بريده مي شوند. مهره و تراشه با يکديگر مترادفند اما عموماً تراشه را به عنوان يک مهره ي مد ...

die bonding
پيوند مهره ~ نصب مهره يا تراشه ي قطعه ي نيمرسانا (ديود، ترانزيستور ، تريستوريا مدار مجتمع ) روي قاب سرسيم دار يا بستر سراميکي به روشهاي مختلف مظير جوش يا چسبکاري . متداول ترين روش پيوند تراشه يا مهره سيلسيمي به بسته ي سراميکي يا قاب فلزي استفاده از پيوند سيلسيم-طلا ( اس آي-اي يو) ~ در دماي حدود 425 ...

dielectric
دي الکتريک ~ ماده ي عايق يا داراي رسانايي الکتريکي ضعيف. صفحات يک خازن با استفاده از دي الکتريکهايي نظير هوا،ميکا ، کاغذ، پلاستيک ، يا سراميک از هم جدا شده اند و انرژي الکتريکي را در خود ذخيره مي کنند . در فرايند ساخت نيمرسانا نيز از دي الکريکهايي نظير ديودکسيد سيلسيم براي جداسازي الکتريکي قطعات فع ...