dicing


اصطلاح
برق و الکترونیک
6 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
قطعه بري ~ تفکيک پولکهاي کامل نيمرسانا تکميل شده به قطعات منفردي از ديودها ، ترانزيستورها ، يا تراشه هاي مدار مجتمع به منظور بسته بندي و تحويل کامل آن.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت dicing معنی dicing معنی dicing به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک dicing در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
Dicke radiometer
راديو سنج ديک ~ نوعي گيرنده که سيگنالهاي ضعيف و نويزي را از طريق مدوله سازي يا قطع و وصل سيگنال ورودي آشکار مي کند و سپس براي پردازشهاي بعدي به مدارهاي متعارف راديويي تحويل مي دهد . بعد از تقويت و آشکار سازي ، بسامد مدوله سازي بازيابي مي شود. حاصل ضرب اين سيگنال و يک شکل موج مرجع از مدوله ساز ورودي ...

die( plural; dice)
مهره ~ در الکترونيک به کوچکترين قسمت فعال يک پولک گفته مي شود که روي آن تعداد زيادي ديود ، ترانزيستور و يا مدار مجتمع مجود دارد. اين مهره ه معمولاً براي تشکيل واحدهاي مستقل ، به شکل مستطيلي از روي تراشه تفکيک و بريده مي شوند. مهره و تراشه با يکديگر مترادفند اما عموماً تراشه را به عنوان يک مهره ي مد ...

die bonding
پيوند مهره ~ نصب مهره يا تراشه ي قطعه ي نيمرسانا (ديود، ترانزيستور ، تريستوريا مدار مجتمع ) روي قاب سرسيم دار يا بستر سراميکي به روشهاي مختلف مظير جوش يا چسبکاري . متداول ترين روش پيوند تراشه يا مهره سيلسيمي به بسته ي سراميکي يا قاب فلزي استفاده از پيوند سيلسيم-طلا ( اس آي-اي يو) ~ در دماي حدود 425 ...

dielectric
دي الکتريک ~ ماده ي عايق يا داراي رسانايي الکتريکي ضعيف. صفحات يک خازن با استفاده از دي الکتريکهايي نظير هوا،ميکا ، کاغذ، پلاستيک ، يا سراميک از هم جدا شده اند و انرژي الکتريکي را در خود ذخيره مي کنند . در فرايند ساخت نيمرسانا نيز از دي الکريکهايي نظير ديودکسيد سيلسيم براي جداسازي الکتريکي قطعات فع ...

dielectric absorption
جذب دي الکتريکي ~ تداوم قطبيدگي الکتريکي در دي الکتريکهاي خاص بعد از برداشتن ميدان الکتريکي . اين اثر در مخلوط هاي خاصي از موم که در حضور ميدان الکتريکي قوي سفت شده اند تا سالها باقي مي ماند . دليل وجودي الکترونها نيز اين اثر است .

dielectric constant; permittivity
ثابت دي الکتريک ؛ گذردهي ~ يک ويژگي از ماده که مشخص مي کند به ازاي واحد ولتاژ اعمال شده چه مقدار انرژي الکتروستاتيکي در واحد حجم آن مي تواند ذخيره شود. در عمل ، اين ثابت برابر است با نسبت ظرفيت يک خازن با دي الکتريک معين به ظرفيت همان خازن دي الکتريک خلأ.

dielectric current
جريان دي الکتريک ~ جريان لحظه اي گذرنده از سطح دي الکتريکي که در ميدان الکتريکي متغير قرار گرفته است.

dielectric diode
ديود دي الکتريکي ~ خازني که در آن الکترود منفي مي تواند الکترونها را به داخل ناحيه ي عايق بين صفحات گسيل کند . در نتيجه بار ذخيره شده در خازن ، پيوسته در حال گذر از الکترودهاست به گونه اي که جرياني يکسويه توليد مي شود از بلورهاي سولفيدکاديم به عنوان دي الکتريک اين خازنها استفاده مي شود.

dielectric dispersion
پاشيدگي دي الکتريک ~ پديده اي که در آن ثابت دي الکتريک يک ماده ي عايق با بسامد تغيير مي کند.

dielectric dissipation factor
ضريب پاشندگي دي الکتريک ~ کتانژانت زاويه فاز دي الکتريک در ماده ي دي الکتريک .