dielectric


اصطلاح
برق و الکترونیک
10 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
دي الکتريک ~ ماده ي عايق يا داراي رسانايي الکتريکي ضعيف. صفحات يک خازن با استفاده از دي الکتريکهايي نظير هوا،ميکا ، کاغذ، پلاستيک ، يا سراميک از هم جدا شده اند و انرژي الکتريکي را در خود ذخيره مي کنند . در فرايند ساخت نيمرسانا نيز از دي الکريکهايي نظير ديودکسيد سيلسيم براي جداسازي الکتريکي قطعات فعال ، اتصالات فلزي، و نيز بين گيت و کانال ماسفتها استفاده مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت dielectric معنی dielectric معنی dielectric به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک dielectric در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
dielectric absorption
جذب دي الکتريکي ~ تداوم قطبيدگي الکتريکي در دي الکتريکهاي خاص بعد از برداشتن ميدان الکتريکي . اين اثر در مخلوط هاي خاصي از موم که در حضور ميدان الکتريکي قوي سفت شده اند تا سالها باقي مي ماند . دليل وجودي الکترونها نيز اين اثر است .

dielectric constant; permittivity
ثابت دي الکتريک ؛ گذردهي ~ يک ويژگي از ماده که مشخص مي کند به ازاي واحد ولتاژ اعمال شده چه مقدار انرژي الکتروستاتيکي در واحد حجم آن مي تواند ذخيره شود. در عمل ، اين ثابت برابر است با نسبت ظرفيت يک خازن با دي الکتريک معين به ظرفيت همان خازن دي الکتريک خلأ.

dielectric current
جريان دي الکتريک ~ جريان لحظه اي گذرنده از سطح دي الکتريکي که در ميدان الکتريکي متغير قرار گرفته است.

dielectric diode
ديود دي الکتريکي ~ خازني که در آن الکترود منفي مي تواند الکترونها را به داخل ناحيه ي عايق بين صفحات گسيل کند . در نتيجه بار ذخيره شده در خازن ، پيوسته در حال گذر از الکترودهاست به گونه اي که جرياني يکسويه توليد مي شود از بلورهاي سولفيدکاديم به عنوان دي الکتريک اين خازنها استفاده مي شود.

dielectric dispersion
پاشيدگي دي الکتريک ~ پديده اي که در آن ثابت دي الکتريک يک ماده ي عايق با بسامد تغيير مي کند.

dielectric dissipation factor
ضريب پاشندگي دي الکتريک ~ کتانژانت زاويه فاز دي الکتريک در ماده ي دي الکتريک .

dielectric fatigue
خستگي دي الکتريک ~ کاهش مقاومت دي الکتريک در برابر شکست بر اثر اعمال طولاني مدت ولتاژ .

dielectric gas
گاز دي الکتريک ~ گازي نظير هگزافلوريد سولفور که داراي ثابت دي الکتريک بالايي است. به عنوان عايق در کاواکهاي ليزري و تجهيزات ريزموج توان- بالا استفاده مي شود.

dielectric heating
گرمايش دي الکتريکي ~ گرم کردن ماده ي عايق به وسيله ي ميدان الکتريکي بسامد- بالا. تغييرات سريع در قطبيدگي مولکولهاي دي الکتريک منجر به اتلاف داخلي و توليد گرما مي شود.

dielectric hysteresis
پسماند دي الکتريک ~ عقب ماندن ميدان الکتريکي يک دي الکتريک نسبت به ولتاژ متناوب اعمال شده به دو سر آن. اين اثر منجر به اتلاف پسماند دي الکتريک مسابه با پسماند مغناطيسي در ماده ي آهني مي شود.