directed dranch '

direct inductive coupling

تزويج القايي مستقيم ~ تزويج از طريق القا کنايي مشترک بين دو مدار . يکي از مدارها مي تواند مستقيماً به سر موجود روي پيچک مدار ديگري متصل شود .

directional antenna

آنتن جهت دار ~ آنتني که بخش عمده انرژي را در يک جهت مشخص دريافت يا ارسال مي کند . بنابر اين براي داشتن بيشترين بازده بايد در جهت مورد نظر نشانه گيري شود .

directional deam

باريکه ي جهت دار ~ انرژي الکترو مغناطيسي يا آکوستيک که در جهت معين متمرکز شده باشد .

directional characteristic

مشخصه ي جهت دار ~ تغيير رفتار تراديسنده يا قطعات ديگر نسبت به جهت .

directional copler

تزويجگر ~ جهت دار ~ نوعي وسيله موجبر که با استخراج در صد کوچک و ثابتي از انرژي جاري شونده در يک جهت توان خروجي سيستم ريز موج را تعيين مي کند . اين انرژي به يک وات سنج (wattmeter ) داده مي شود . با استفاده مناسب از يک يا چند تزويجگر جهت دار مي توان مانع از اثر انرژي سيگنال بازتابنده روي دقت اندازه گ ...

directional hydrohonep

هيدروفون جهت دار ~ هيدروفوني که پاسخ آن به شدت به صدا بستگي دارد .

directional microphone

ميکروفون جهت دار ~ ميکروفوني که پاسخ آن به ميزان قابل توجهي با جهت صدا تغيير مي کند.

directional phase shifter

انتقال دهنده ي فاز جهت دار ~ نوعي انتقال دهنده ي فاز غير فعال که تغيير فاز آن در دو جهت ارسال متفاوت است .

direction-finder deviation

انحراف جهت ياب ~ اختلاف بين سمت راديويي مشاهده شده توسط جهت ياب با سمت واقعي فرستنده .

direction-finding station

ايستگاه ~ جهت ياب ~ ايستگاهي راديويي که داراي تجهيزاتي براي تعيين جهت امواج راديويي دريافتي است .دو يا چند ايستگاه جهت ياب به کمک هم و با استفاده از روش مثلث مي توانند محل فرستنده را تعيين کنند.