directivity pattern , beam pattern, directional response pattern


اصطلاح
برق و الکترونیک
64 حرف
8 کلمه
معانی و توضیحات
الگوي جهت گيري ، الگوي باريکه ، الگوي پاسخ جهت گيري ~ پاسخ گرافيکي تراديسنده اي که باي گسيل يا دريافت صدا استفاده مي شود . به صورت تابعي جهت صداي گسيل شده يا فرود امد ه در صفحه مشخص و يا بسامد مشخص نمايش داده مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت directivity pattern , beam pattern, directional response pattern معنی directivity pattern , beam pattern, directional response pattern معنی directivity pattern , beam pattern, directional response pattern به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک directivity pattern , beam pattern, directional response pattern در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
directivity signal
سيگنال جهت گيري ~ سيگنال کاذبي که به دليل بي نهايت نبودن جهت گيري تزويجگر در خروجي آن ظاهر مي شود .

directiy lonizing particies
ذرات مستقيماً يوننده ~ ذرات بارداري که براي ايجاد يونش از طريق برخورد داراي انرژي جنبشي کافي هستند . مانند الکترون ، پروتون ، و ذرات الفا .

direct memory access
دسيابي مستقيم حافظه ( دي ام اي ) ~ ويژگي ارائه شده از سوي واحد پردازش مرکزي رايانه که طي آن وسايل نجانبي مي توانند مستقيماً داده هاي خود را به حافظه يا ديسک گردان يا نوار خوان مغناطيسي منتقل کنند .

director
جهت دهنده ~ يک عنصر پارازيتي که به اندازه کسري از طول موج در جلوي آنتن گيرنده ي دو قطبي قرار داده مي شود . تا بهره آرايه را در جهت گلبرگ اصلي افزايش دهد . معمولاً به شکل ميله اي است که از دو قطبي کوتاهتر است و اتصالي با سيم آنتن ند ارد.

direct-view storage fube
لامپ نمايشگر ذخيره اي

direct-view storage tube
لامپ نمايشگر ذخيره اي ~ نوعي لامپ پرتو - کاتدي با شبکه دخيره کننده که گسيل ثانويه الکترون در ان تصوير روشني را در فواصل زماين طولاني و قابل کنترل فراهم مي کند. داراي کي يا چند تفنگ نويسنده ، يک تفنگ سيلابي ، و مدارهايي براي پاک کردن انتخابي است . امروزه به جاي آن بيشتر از نوسان نماهاي رقمي با حافظه ...

discharge
تخليه ~ 1. عبور الکتريسيته از يک گاز که معمولاً با تابش ، قوس ، جرقه ، يا هاله همراه است . 2. بر داشتن بار از باتري ، خازن يا ساير قطعات ذخيره کننده الکتريسيته . 3. تبديل انرژي شيميايي به انرژي الکتريکي در باتري .

discone antenna
آنتن ديسک - مخروطي ~ نوعي آنتن دو مخروطي که يکي از مخروطهاي آن باز شده و با شکل ديسک در آمده است . سيم مرکزي خط هم محور به مرکز ديسک و کابل حفاظ به راس مخروط متصل مي شود . امپدانس ورودي و الگوي تابشي هر دو در گستره وسيع بسامدي اساساً ثابت مي مانند. معمولاً ديسک موازي با زمين است و الگوي تابش همه سو ...

discrete - compnent microcircuit
ريز مدار قطعه - مجزا ~ ريز مداري که قطعات تشکيل دهنده ي آن عناصر فعال و غير فعال مستقي هستند که پيش از نصب روي ريز مدار يا بستر ساخته مي شوند .

discrete device
قطعه مجزا ، قطعه تکي ~ قطعه ، وسيله ، يا جزء ~ الکترونيکي و مستقلي که کار مشخصي را انجام مي دهد . به عنوان نمونه مي توان از مقاومت ، خازن ، ديود ، ترانزيستور و نيز قطعهات تخصصي نظير ( اي اي دي ) ( اس سي آر ) فوتوسل و تردايسنده هاي فشار نام برد .