direct memory access


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
دسيابي مستقيم حافظه ( دي ام اي ) ~ ويژگي ارائه شده از سوي واحد پردازش مرکزي رايانه که طي آن وسايل نجانبي مي توانند مستقيماً داده هاي خود را به حافظه يا ديسک گردان يا نوار خوان مغناطيسي منتقل کنند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت direct memory access معنی direct memory access معنی direct memory access به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک direct memory access در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
director
جهت دهنده ~ يک عنصر پارازيتي که به اندازه کسري از طول موج در جلوي آنتن گيرنده ي دو قطبي قرار داده مي شود . تا بهره آرايه را در جهت گلبرگ اصلي افزايش دهد . معمولاً به شکل ميله اي است که از دو قطبي کوتاهتر است و اتصالي با سيم آنتن ند ارد.

direct-view storage fube
لامپ نمايشگر ذخيره اي

direct-view storage tube
لامپ نمايشگر ذخيره اي ~ نوعي لامپ پرتو - کاتدي با شبکه دخيره کننده که گسيل ثانويه الکترون در ان تصوير روشني را در فواصل زماين طولاني و قابل کنترل فراهم مي کند. داراي کي يا چند تفنگ نويسنده ، يک تفنگ سيلابي ، و مدارهايي براي پاک کردن انتخابي است . امروزه به جاي آن بيشتر از نوسان نماهاي رقمي با حافظه ...

discharge
تخليه ~ 1. عبور الکتريسيته از يک گاز که معمولاً با تابش ، قوس ، جرقه ، يا هاله همراه است . 2. بر داشتن بار از باتري ، خازن يا ساير قطعات ذخيره کننده الکتريسيته . 3. تبديل انرژي شيميايي به انرژي الکتريکي در باتري .

discone antenna
آنتن ديسک - مخروطي ~ نوعي آنتن دو مخروطي که يکي از مخروطهاي آن باز شده و با شکل ديسک در آمده است . سيم مرکزي خط هم محور به مرکز ديسک و کابل حفاظ به راس مخروط متصل مي شود . امپدانس ورودي و الگوي تابشي هر دو در گستره وسيع بسامدي اساساً ثابت مي مانند. معمولاً ديسک موازي با زمين است و الگوي تابش همه سو ...

discrete - compnent microcircuit
ريز مدار قطعه - مجزا ~ ريز مداري که قطعات تشکيل دهنده ي آن عناصر فعال و غير فعال مستقي هستند که پيش از نصب روي ريز مدار يا بستر ساخته مي شوند .

discrete device
قطعه مجزا ، قطعه تکي ~ قطعه ، وسيله ، يا جزء ~ الکترونيکي و مستقلي که کار مشخصي را انجام مي دهد . به عنوان نمونه مي توان از مقاومت ، خازن ، ديود ، ترانزيستور و نيز قطعهات تخصصي نظير ( اي اي دي ) ( اس سي آر ) فوتوسل و تردايسنده هاي فشار نام برد .

discrete transistor
ترانزيستور تکي ~ ترانزيستوري با بسته بندي مستقل و پايه هايي براي اتصال به بيرون . گاهي براي تطبيق گرمايي ، دو ترانزيستور روي يک پولک ساخته مي شوند . روج ترانزيستوري دارلينگتون نيز به عنوان قطعه تکي شناخته مي شود.

discrete variable
متغير گسسته ~ گميتي که يکي از مقادير متمايز يا مستقل را به خود مي گيرد .

discrete word intelligibility
وضوح شنيداري کلمات مجزا ~ درصد فهم گفتار هنگامي که کلمات تشکيل دهنده آن با کمترين بافت ممکن ارائه شوند .