displacement current


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
جريان جابه جايي ~ جرياني فرضي در حضور ميدانهاي الکتريکي متغير با زمان. اين فرضيه توسط ماکسول و براي تشريح انتقال جريان در فضاي بين صفحات خازن ارائه شد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت displacement current معنی displacement current معنی displacement current به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک displacement current در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
displacment gyracpe
ژيروسکوپ جابه جايي ~ ژيروسکوپي که اطلاعات جابه جايي زاويه اي را حس ، اندازه گيري ، و ارسال مي کند.

displacment transducer
تراديسنده ي جابه جايي ~ نوعي تراديسنده که حرکت خطي يا زاويه اي را به سيگنال الکتريکي تبديل مي کند. براي اين منظور از روشهايي نظير القا کنايي متغير ، خازن متغير، و مدارهاي ترانزيستوري يا لامپي استفاده مي شود.

display
نمايش ~ نشان دادن اطلاعات خروجي روي صفحه نمايش لامپ پرتو کاتدي يا به شکل نويسه هايي روي نمايشگر رقمي .

display storage tube
لامپ ذخيره اي نمايشگر ~ نوعي لامپ ذخيره اي که اطلاعات سيگنالهاي الکتريکي ورودي را به خروجي قابل رؤيت تبديل مي کند.

disruptive discharge
تخليه مخرب ~ افزايش شديد و ناگهاني جريان گذرنده از محيط عايق به دليل تخريب آن توسط تنش الکتروستاتيکي .

dissipation
اتلاف ؛ مصرف ~ تلف شدن ناخواسته ي انرژي ، عموماً بر اثر تبديل به گرما . بنابراين حد مجاز اتلاف کلکتور يک ترانزيستور بر حسب وات برابر با بيشترين انرژي تبديل شده به گرما در محل الکترود کلکتور است بدون آنکه آسيبي به ترانزيستور وارد شود.

dissipation factor
ضريب اتلاف ~ عکس ضريب کيو.

dissipation line
خط اتلاف ~ قطعه اي از سيم نيکروم يا فولاد ضد زنگ که به عنوان امپدانس پاياني غيرالقايي و به منظور اتلاف کيلوواتها انرژي در آنتن فرستنده ي لوزي گون به کار مي رود.

dissociative recombination
بازترکيب تفکيکي ~ به دام اندازي الکترون توسط يون مولکولي مثبت . الکترون با يون ترکيب ده و آن را به دو اتم خنثي تفکيک مي کند.

dissolve
حل کردن ؛ ديزالو ~ ادغام دو سيگنال تلويزيوني به گونه اي که همزمان با ناپديد شدن يک صحنه ، صحنه ديگر به آهستگي ظاهر مي شود.