duplex operation; duplexing; duplex


اصطلاح
برق و الکترونیک
35 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
کار دوسويه ~ عملکرد همزمان دستگاههاي فرستنده و گيرنده بدون قطع و وصل در فواصل زماني صحبت يا گوش دادن، مانند تلفنهاي معمولي. در اين حالت ،براي هر جهت ارتباطي يک باند بسامدي مستقل لازم است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت duplex operation; duplexing; duplex معنی duplex operation; duplexing; duplex معنی duplex operation; duplexing; duplex به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک duplex operation; duplexing; duplex در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
duplication check
بازبيني نسخه برداري ~ نوعي بازبيني رايانه اي که لازم مي دارد نتايج دو عمل مشابه و مستقل (همزمان با وسيله نسخه بردار يا اندکي بعد روي همان وسيله ) يکسان باشد.

duty cycle
چرخه ي کار ~ نسبت پهناي پالس به تناوب ( زمان به زمان کل) برحسب درصد (percntage) مشابه با ضريب کار ( duty factory ) است با اين تفاوت که ضريب کار بر حسب دهدهي ( decimal ~ ) بيان مي شود .

diuty factor
ضريب کار ~ نسبت پهناي پالس با تناوب ( زمان به زمان کل ) بر حسب دهدهي ( decimal ) مشابه با چرخه کار است . با اين تفاوت که چرخه کار برحسب درصد بيان مي شود .

dwell
استقرار ~ تاخير يا فاصله زماني کنترل شده اي که طي آن عمل مشخصي نظير بسته شدن اتصالها يا انحراف حداکثر يک بادامک انجام مي شود .

DX
دي ايکس ~ علامت اختصاري براي دريافت يا ارتباط با ايستگاههاي راديويي راه دور .

dyadic operation
عمل دوتايي ~ کار همزمان روي دو عملوند در رايانه .

dye laser
ليزر رنگينه اي ~ نوعي ليزر مايع که ماده فعال آن يک ماده فلورسان آلي است که ر حلالي حل شده است. براي اين منظور از رنگينه آلي نظير آنتراسن ( anthracene ~ ) استفاده مي شود . بر انگيزش رنگينه توسط يک ليزر ديگر ، لامپ درخشي ، يا ساير منابع نوري پالسي انجام مي شود و خروجي پيوسته يا پالسي تنظيم پذير در طي ...

dynamic accuracy
دقت ديناميکي ~ درجه انطباق با مقدار واقعي هنگامي که متغير هاي مرتبط ، با زمان تغيير کنند .

dynamic convergence
همگرايي ديناميکي ~ فرايندي که به وسيله ي آن مکان نقطه همگرايي باريکه هاي الکتروني در لامپ تصوير تلويزيون رنگي يا ساير لامپهاي پرتو - کاتدي چند باريکه اي ، در هنگام پويش روي سطح مشخصي انداخته مي شود . بدون همگرايي ديناميکي ، که با زاويه ي باريکه تغيير مي کند ، مکان نقطه يک سطح کروي با سعاع ثابت و به ...

dynamic focusing
کانونش ديناميکي ~ فرايند تغيير خودکار ولتاژ الکترود کانوني کننده در لامپ تصوير رنگي به گونه اي که نقاط باريکه ي الکتروني در هنگام رويش سطح تخت لامپ در حالت کانوني باقي بمانند. در غير اين صورت ، بخشي از تصوير همواره ~ ناکانوني خواهد ماند .