electron injector


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
تزريقگر الکترون ~ تفنگي که باريکه اي از الکترونها را به داخل محفظه ي خلأ يک طيف نگار جرمي ، بتاترون ، يا ساير شتا دهنده هاي بزرگ الکترون تزريق مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electron injector معنی electron injector معنی electron injector به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electron injector در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electron lens
عدسي الکتروني ~ آرايشي از الکترودها ، با يا بدون پيچکهاي کانونش مغناطيسي ، که ابعاد باريکه ي لامپ الکتروني را کنترل مي کند.

electron microscope
ميکروسکوپ الکتروني ~ ميکروسکوپي که با استفاده از يک باريکه ي الکتروني در محفظه ي خلأ و کانونش آن با عدسيهاي الکتروني ، نمونه را بزرگ نمايي مي کند. باريکه اي الکتروني توسط فيلامان گرم يک لامپ الکتروني توليد مي شود که پس از شکل دهي به وسيله ي پيچکها به روشي مشابه با ميکروسکوپ نوري تصوير را بزرگ مي کن ...

electrocordiogram
برق - قلب نگاشت ؛ الکتروکارديوگرام ؛ قلب نگاشت[ اي سي جي يا اي کي جي ] ~ نمودار ثبت شده توسط دستگاه برق - قلب نگار .

electrocardiograph
برق - قلب نگار ؛ الکتروکارديوگراف [ اي سي جي يا اي کس جي ] ~ وسيله اي براي ثبت امواج ولتاژ مربوط به سينه و اندام هاي پاييني بدن انسان که همگام با عمل قلب توليد مي شوند.

electrochemical machining
ماشين کاري الکتروشيميايي ~ نوعي فرايند برش فلزات که عکس آبکاري الکتريکي عمل مي کند. يک ولتاژ دي سي کم بين قطعه ي تحت برش و ابزاري با شکل برش مطلوب اعمال مي شود و از طريق شکاف بين آن دو الکتروليت با فشار زياد پمپ مي شود. واکنش شيميايي در شکاف منجر به خوردگي فلز از قطعه ي مورد نظر مي شود.

electrode
الکترود ~ 1. عنصري رسانا که عملياتي نظير گسيل ،جمع آوري ،يا کنترل حرکت الکترونها يا يونها در لامپ الکتروني و يا حرکت الکترونها يا حفره ها در قطعه نيمرسانا را نجام مي دهد. 2. پايانه يا سطحي که در آ« الکتريسيته از يک ماده يا محيط به ماده ي يا محيطي ديگر مي رود ،مانند الکترودهاي باتري ،يا خازن الکترول ...

electrodeless discharge
تخليه ي بي الکترود ~ تخليه اي که توسط ميدان الکتريکي بسامد-بالا در لامپ گازي فاقد الکترود داخلي توليد مي شود.

electrodeposition; electrolytic deposition
شست الکتريکي ؛رسوبدهي الکتريکي ؛نشست الکتروليتي ~ فرايند نشست الکترود از طريق آبکاري الکتريکي .

electrode potential
پتانسيل الکترود ~ 1. ولتاژ لحظه اي يک الکترود نسبت به کاتد لامپ الکتروني . 2. ولتاژ بين الکتروليتي که در آن غوطه ور شده است .

electrode radiator
گرماگير الکترود ~ فلزي با سطح نسبتاً بزرگ که گرماي الکترود لامپ الکتروني را به بيرون منتقل مي کند.