electrochemical machining


اصطلاح
برق و الکترونیک
25 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ماشين کاري الکتروشيميايي ~ نوعي فرايند برش فلزات که عکس آبکاري الکتريکي عمل مي کند. يک ولتاژ دي سي کم بين قطعه ي تحت برش و ابزاري با شکل برش مطلوب اعمال مي شود و از طريق شکاف بين آن دو الکتروليت با فشار زياد پمپ مي شود. واکنش شيميايي در شکاف منجر به خوردگي فلز از قطعه ي مورد نظر مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electrochemical machining معنی electrochemical machining معنی electrochemical machining به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electrochemical machining در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electrode
الکترود ~ 1. عنصري رسانا که عملياتي نظير گسيل ،جمع آوري ،يا کنترل حرکت الکترونها يا يونها در لامپ الکتروني و يا حرکت الکترونها يا حفره ها در قطعه نيمرسانا را نجام مي دهد. 2. پايانه يا سطحي که در آ« الکتريسيته از يک ماده يا محيط به ماده ي يا محيطي ديگر مي رود ،مانند الکترودهاي باتري ،يا خازن الکترول ...

electrodeless discharge
تخليه ي بي الکترود ~ تخليه اي که توسط ميدان الکتريکي بسامد-بالا در لامپ گازي فاقد الکترود داخلي توليد مي شود.

electrodeposition; electrolytic deposition
شست الکتريکي ؛رسوبدهي الکتريکي ؛نشست الکتروليتي ~ فرايند نشست الکترود از طريق آبکاري الکتريکي .

electrode potential
پتانسيل الکترود ~ 1. ولتاژ لحظه اي يک الکترود نسبت به کاتد لامپ الکتروني . 2. ولتاژ بين الکتروليتي که در آن غوطه ور شده است .

electrode radiator
گرماگير الکترود ~ فلزي با سطح نسبتاً بزرگ که گرماي الکترود لامپ الکتروني را به بيرون منتقل مي کند.

electrodermal reaction
واکنش برق- پوستي ~ تغيير مقاومت الکتريکي پوست در اثر بروز هيجانات و احساسات.

electrodesiccation
خشک کردن الکتريکي ~ از بين بردن نسوج به وسيله ي جرقه هاي الکتريکي که در نوک يک الکترود متحرک کوچک ايجاد مي شود.

electrode voltage
ولتاژ الکترود ~ ولتاژ بين الکترود و کاتد يا نقطه خاصي از کاتد رشته اي در لامپ الکتروني .

electrodiagnosis
تشخيص الکتريکي ~ تشخيص بيماري از طريق مطالعه ي فعاليت الکتريکي اعضاي بدن و پاسخ نسوج به تحريک الکتريکي .

electrodynamic instrument
وسيله ي الکتروديناميکي ~ وسيله اي که بر اساس واکنش بين جريانهاي يک يا چند پيچک متحرک و ثابت کار مي کند.