electromagnetic lens


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
عدسي الکترومغناطيسي ~ نوعي عدسي الکتروني که باريکه هاي الکتروني آن توسط ميدان الکترومغناطيسي کانوني مي شوند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electromagnetic lens معنی electromagnetic lens معنی electromagnetic lens به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electromagnetic lens در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electromagnetic mirror
آينه ي الکترومغناطيسي ~ سطح يا ناحيه اي که امواج راديويي را باز مي تاباند ، نظير لايه ي يونيده در جو بالايي.

electromagnetic mixing
آميختن الکترومغناطيسي ~ آميختن آلياژهاي مذاب از طريق قرار دادن مذاب در برابر ميدان مغناطيسي قوي و هم زمان گذراندن جريان مستقيم از ظرف ذوب . برهم کنش ميدان مغناطيسي آلياژ مذاب حامل جريان با ميدان مغناطيسي عرضي بيروني منجر به عمل هم زني مي شود.

electromagnetic noise
نويز الکترومغناطيسي ~ اختلال الکترومغناطيسي غير سينوسي .

electromagnetic plane wave
موج تخت الکترومغناطيسي ~ يک موج الکتريکي عرضي ، مغناطيسي عرضي ، يا الکترومغناطيسي عرضي.

electromagnetic prospecting
کاوش الکترومغناطيسي ؛ کاني يابي الکترومغناطيسي ~ کاوش اجسام کاني به وسيله ي اندازه گيري امواج الکترومغناطيسي.

electromagnetic pulse
پالس الکترومغناطيسي [ اي ام پي ] ~ پالس مربوط به تابش الکترومغناطيسي توليد شده بر اثر انفجار گرما- هسته اي شديد سخت کاري و حفاظت مراکز کنترل و پرتاب زيرزميني موشکها مانع از تداخل اين پالس با تجهيزات الکترونيکي و مخابراتي مي شود.

electromagnetic pump
تلمبه ي الکترومغناطيسي ~ تلمبه اي که با ارسال جريان بزرگ در مايع رسانا ، آن را در درون لوله جابجا مي کند. جريان با ميدان مغناطيسي عمود بر آن و بر لوله واکنش مي کند و رساناي مايع حامل جريان را درست مانند رساناي جامد يک موتور الکتريکي به حرکت در مي آورد.

electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطيسي ~ تابش مربوط به ميدان مغناطيسي و الکتريکي متناوب که با سرعت نور حرکت مي کند نظير امواج راديويي ، امواج نور ، پرتوهاي ايکس ، و پرتو گرما .

electromagnetic shield
حفاظ الکترومغناطيسي ~ صفحه يا محفظه اي فلزي که براي کاهش آثار ميدانهاي الکتريکي و مغناطيسي در اطراف مدارها قرار داده مي شود. ميدانهاي الکترومغناطيسي توسط موتورها ، مولد ، رله ها ، يا ساير وسايلي که بر اساس ميدانهاي متناوب کار مي کنند ، توليد مي شود. حفاظت از طريق بازتاب يا جذب ميدانها انجام مي گيرد ...

electromagnetic spectrum;spectrum
طيف الکترومغناطيسي؛ طيف ~ گستره کامل موجها يا بسامدهاي تابش الکترومغناطيسي که از بلندترين امواج راديويي تا کوتاهترين پرتوهاي شناخته شده ي کيهاني را در بر مي گيرد.