electromagnetic pulse


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
پالس الکترومغناطيسي [ اي ام پي ] ~ پالس مربوط به تابش الکترومغناطيسي توليد شده بر اثر انفجار گرما- هسته اي شديد سخت کاري و حفاظت مراکز کنترل و پرتاب زيرزميني موشکها مانع از تداخل اين پالس با تجهيزات الکترونيکي و مخابراتي مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electromagnetic pulse معنی electromagnetic pulse معنی electromagnetic pulse به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electromagnetic pulse در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electromagnetic pump
تلمبه ي الکترومغناطيسي ~ تلمبه اي که با ارسال جريان بزرگ در مايع رسانا ، آن را در درون لوله جابجا مي کند. جريان با ميدان مغناطيسي عمود بر آن و بر لوله واکنش مي کند و رساناي مايع حامل جريان را درست مانند رساناي جامد يک موتور الکتريکي به حرکت در مي آورد.

electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطيسي ~ تابش مربوط به ميدان مغناطيسي و الکتريکي متناوب که با سرعت نور حرکت مي کند نظير امواج راديويي ، امواج نور ، پرتوهاي ايکس ، و پرتو گرما .

electromagnetic shield
حفاظ الکترومغناطيسي ~ صفحه يا محفظه اي فلزي که براي کاهش آثار ميدانهاي الکتريکي و مغناطيسي در اطراف مدارها قرار داده مي شود. ميدانهاي الکترومغناطيسي توسط موتورها ، مولد ، رله ها ، يا ساير وسايلي که بر اساس ميدانهاي متناوب کار مي کنند ، توليد مي شود. حفاظت از طريق بازتاب يا جذب ميدانها انجام مي گيرد ...

electromagnetic spectrum;spectrum
طيف الکترومغناطيسي؛ طيف ~ گستره کامل موجها يا بسامدهاي تابش الکترومغناطيسي که از بلندترين امواج راديويي تا کوتاهترين پرتوهاي شناخته شده ي کيهاني را در بر مي گيرد.

electromagnetic susceptibility
پذيرفتاري الکترومغناطيسي [ اي ام اس] ~ تحمل پذيري مدارها و قطعات در برابر منابع تداخل کننده يانرژي الکترومغناطيسي.

electromagnetic transducer
تراديسنده ي الکترومغناطيسي ~ تراديسده اي که اساس کار آن توليد نيروي محرکه ي الکتريکي در رسانا ياپيچکي است که در جهت عمود بر خطوط شار مغناطيسي حرکت مي کند.

electromagnetic unit
واحد الکترومغناطيسي [ اي ام يو] ~ واحدي در سيستم « سي جي اس» که به شدت هر يک از دو قطب مغناطيسي مشابه يکديگر را با نيروي 1 دين در فاصله ي يک سانتيمتري در خلأ دفع مي کنند ، عدد يک را اختصاص مي دهد.

electromagnetic vulnerability
آسيب پذيري الکترومغناطيسي [ اي ام وي] ~ عملکرد تجهيزات يا سيستم هايي که در محيط الکترومغناطيسي آسيب پذير هستند.

electromagnetic wave
موج الکترومغناطيسي موج تابش الکترومغناطيسي که مشخصه ي آن تغييرات ميدانهاي الکتريکي و مغناطيسي است.

electromagnetism
الکترومغناطيس ~ خاصيت مغناطيسي که توسط جريان الکتريکي و نه آهن رباي دائم توليد مي شود.