electromigration


اصطلاح
برق و الکترونیک
16 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
جابه جايي الکتريکي ؛کوچ الکتريکي ~ حرکت يونهاي يک رساناي فلزي در درون مدار مجتمع و نوعاً در سطح آلومينيمي در پاسخ به عبور جريان زياد. اين اثر موجب تخليه ي رسانا شده که تا قبل از قطع جريان ادامه پيدا مي کند. اثر مخرب آن در دماي بالا و جريان زياد حادتر است اما با محدود کردن چگالي جريانها و آلياژ کردن آلومينيم با مس يا تيتانيم مي توان اين آثار را به حداقل رساند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electromigration معنی electromigration معنی electromigration به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electromigration در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electromotive force
نيروي محرکه ي الکتريکي [اي ام اف] ~ نيرويي که در يک مدار جريان الکتريکي توليد مي کند.

electromotive series; list of standard oxidation potentials
سري عناصر محرکه ي الکتريکي ~ فهرستي ازعناصر فلزي به ترتيب نيروي محرکه ي الکتريکي با راحتي از دست دادن الکترون در آنها که درواقع جدولي از فعاليت نسبي فلزات است . هر فلز در اين فهرست از فلز قبلي خود منفي تر و نسبت به فلز بعدي مثبت تر است. عناصر معروف اين سري عبارت اند از سديم ، منيزيم ، بريليم ، آلوم ...

electromyogram
ماهيچه- برق نگاشت ؛ الکترومايوگرام [ اي ام جي] ~ نمودار ثبت شده به وسيله ي ماهيچه - برق نگار .

electromyograph
ماهيچه - برق نگار ؛ الکترومايوگراف ~ دستگاهي براي اندازه گيري و ثبت ولتاژهاي توليد شده توسط عضلات بدن .

electron
الکترون ~ ذره اي بنيادي که کوچکترين بار الکتريکي منفي ( 1/6 × 10 به توان 19- سي) را حمل مي کند. جرم آن 1 بر روي 1837 جرم اتم هيدروژن است و با سرعت وتحرک زياد به دور هسته ي اتم مي چرخد .

electron beam
باريکه ي الکتروني ~ جرياني از الکترونها که در کاربردهاي متنوعي نظير نوشتن روي سطح فسفري صفحه ي « سي آر سي» تابيدن مستقيم يا از طريق ماسک به سطوح پوشيده از فوتورزيست درپولکهاي نيمرسانا ، يا بزرگ نمايي اجسام از طريق عبور از عدسيهاي مغناطيسي استفاده مي شود. همچنين به عنوان ابزار برش نيز به کار مي رود. ...

electron mirror
آينه ي الکتروني ~ الکترود يا سطحي که باريکه ي الکتروني را به طور کامل باز مي تاباند.

electron multiplier; multipkier; secondary-electron multiplier
تکثير کننده ي الکتروني ؛ تکثير کننده الکترون ثانويه ~ نوعي ساختار لامپ الکتروني که با گسيل ثانويه ي الکترونها به کمک الکترودهاي بازتابنده ( داينود ) ، جريان را تقويت مي کند. باريکه ي الکتروني که جريان سيگنال مطلوب را حمل مي کند به نوبت از سطح هر داينود بازتاب مي شود . در محل هز بازتاب ، الکترون برخ ...

electron-multiplier tube
لامپ تکثير کننده ي الکتروني ~ لامپي که در آن تکثير کننده ي الکتروني به کار رفته است.

electron optics
نورشناخت الکتروني ؛ پتيک الکتروني ~ شاخه اي از الکترونيک که با کنترل باريکه هاي الکتروني در خلأ به کمک عدسيهاي الکتروني و ميدانهاي الکتريکي يا مغناطيسي ، يا هر دو سر و کار دارد.