electrooptical material


اصطلاح
برق و الکترونیک
23 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
ماده ي الکترونوري ~ ماده اي که مي تواند اطلاعات الکتريکي را به اطلاعات نوري تبديل کند و يا پاسخ به سيگنالهاي الکتريکي ؛ عملي نوري انجام دهد. نمونه ي آن تيتانيات زيرکونات لانتانيم سرب، نوعي سراميک فروالکتريکي شفاف ، است که مي توان ويژگيهاي نوري آن را به کمک ميدان الکتريکي تغيير داد . از اين مواد براي انحراف باريکه ، مدوله سازي باريکه و کليد زني « کيو» در ليزرها استفاده مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electrooptical material معنی electrooptical material معنی electrooptical material به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electrooptical material در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electrooptical modulator
مدوله ساز الکترو نوري ~ نوعي مدوله ساز نوري که در آن از سلول ( کر ) يک بلور الکترونوري ، يا ساير قطعات الکترونوري کنترل شونده با سيگنال براي مدوله سازي دامنه ، فاز ، بسامد ، يا جهت باريکه ي نور استفاده مي شود . درباريکه هاي ليزري گستره ي بسامد درمدوله سازي به حدود گيگاهرتز نيز مي رسد .

electrooptical shutter
شاتر الکترونوري ، نوربند الکترونوري ~ دريچه اي که به کمک سلور کر باريکه ي نور را مدوله ميکند .

electrooptics
الکترواپتيک ، نور الکتريک ~ شاخه اي از نور شناسي که در مورد اثر ميدان الکتريکي بر پرتوهاي نور گذرنده از يک ماده ي الکترونوري بحث مي کند . کاربرد نمونه ي آن سلول ( کر ) است که در آن با اعمال سيگنال ولتاژ به سلول مايع ، باريکه ي نور هدايت شده به طرف سلول مدوله مي شود. اصطلاح نور الکتريک بعضاً به جاي ...

electrophoresis , eataphoresis
الکتروفورز ، کاتافورز ~ حرکت ذرات باردار معلق در يک شاره تحت تاثير ميدان الکتريکي .

electrophoretic display
نمايشگر الکترو فورزي ~ نوعي نمايشگر بلور مايع که براي بهبود کنتر است رنگ و درخايي ، مقداري رنگينه ي جاذب نور به مايع افزوده شده است . درات باردار رنگينه تحت تاثير ميدان الکتريکي به حرکت در مي آيند . تعليق رنگينه ي سفيد در شاره سياه در بين الکترودهاي شفاف و اعمال ولتاژ ( دي سي ) موجب نشست ذرات به رو ...

electrophorus
الکتروفور ~ وسيله اي که به کمک القا ، بارهاي الکتريکي توليد مي کند و از يک صفحه ي فلزي و قرصي از ماده ي عايق رزيني تشکيل شده است . قرص عايق از طريق مالش با پوست يا مو داراي بار منفي مي شود . صفحه ي فلزي ، که روي پايه ي عايق نصب شده است ، طوري روي قرص قرار مي گيرد که از طريق القا باردار شود ( سطح پا ...

electrophnotography
عکس برداري الکتريکي ~ نام اوليه ي روش زيروگرافي که در دستگاههاي زياکس استفاده مي شود و در سال 1937 توسط چتر . اف کارلون اختراع شد. در حال حاضر عکس برداري الکتريکي شامل هر دو روش زير و گرافي و زير و راديو گرافي مي شود .

electroplating
آبکاري الکتريکي ~ نشاندن پوششي از فلز روي جسم رسانا با استفاده از الکتريسيته و به منظور حفاظت ، تزيين يا کاربردهاي ديگر . جسم مورد نظر در الکتروليت قرار داده شده و به يک سر منبع ولتاژ ( دي سي ) وصل مي شود . سر ديگر منبع نيز به فلزپوشش واقع در داخل الکتروليت متصل مي شود با بر قراري جريان بين الکترود ...

electropolishing
جلادهي الکتريکي ~ فرايند توليد کي سطح صيقلي صاف روي فلز از طريق اتصال آن به آند الکتروليت و حل ناهمواريهاي جزئي .

electropositive
اکترومثبت ~ ويژگي مربوط به قطبيت الکتريکي مثبت .