facimile


اصطلاح
برق و الکترونیک
8 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
نمابر[فکس] ~ سيستمي براي ارسال و دريافت متن و / يا گرافيک از طريق خطوط تلفن .ابتدا به کمک پويشگر (Scanner) ،نسخه ي موضوع(subject copy) تحت پويش نوري قرار مي گيرد و سيگنال الکرتيکي متناظر با تصوير توليد مي شود. پس از رمزگذاري ،سيگنال به وسيله ي مودم و از طريق خطوط تلفني به دستگاه مشابه فکس در مقصد ارسال مي شود.سرعت مودمهاي فکس نوعاً 14/4kb/s است.دستگاه فکس گيرنده پس از رمزگشايي سيگنال آن را به قالب مناسب باري چاپ نسخه ي نمابر(facsimile copy) تبديل مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت facimile معنی facimile معنی facimile به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک facimile در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
facsimile copy
نسخه ي نمابر ~ نسخه ي چاپ شده ي دستگاه فکس به روي کاغذ گرمايي يا ساده .

facsimile machine
دستگاه نمابر ~ دستگاه شخصي يا راداري پيشرفته اي که عمليات پويش فکس،ارسال و دريافت ،و چاپرا يک جا انجام مي دهد. در روش متداول پويش ،نسخه ي موضوع (subject copy) به داخل دستگاه فرستاده مي شود و از مقابل طلبه اي که با سرعت زاويه اي ثابت مي چرخد ،عبور داده مي شود. يک چرخ اپتيکي به همراه فوتوسل روي تسمه ...

facsimile signal
سيگنال نمابر ~ سيگنال تصويري که در هنگام پويش نسخه ي موضوع توسط دستگاه نمابر توليد مي شود .

facsimile transmission
ارسال نمابر ~ ارسال داده هاي رقمي توليد شده در هنگام پويش موضوع ،که مي تواند شامل عکس و تصوير نيز باشد،براي باز توليد در محل گيرنده .

fade
محو کردن ~ تغيير تدريجي شدت سيگنال .

fade out
محو تدريجي ~ افت تدريجي و موقتي سيگنال دريافت شده ي راديويي يا تلويزيوني بر اثر فوتونهاي مغناطيسي ،اختلاف جوي،يا ساير شرايط ايجاد شده در طول مسير انتقال .خاموشي (blackout ) نوعي محو تدريجي به مدت چندين ساعت يا بيشتر در يک بسامد مشخص است .

fader
محو کننده ~ نوعي کنترل براي گذر تدريجي از يک ميکروفون به کانال شنيداري ،يا دوربين تلويزيوني به ديگري . در هر بار تغيير ،سطح سيگنال اساساً ثابت مي ماند زيرا بخشي از محو کننده سطح سيگنال را در کانال خود افزايش مي دهد در حالي که بخش ديگر سيگنال را به مقدار متناظر کاهش مي دهد.

fading
محو شدگي ~ تغيير تدريجي شدت ميدان يک سيگنال راديويي در اثر تغيير و تحول در محيط انتقال .

fading margin
حاشيه ي محو شدگي ~ محدوده ي مجاز تضعيف که در طراحي سيستمهاي راديويي در نظر گرفته مي شود به گونه اي که عليرغم وجود محو شدگي نسبت سيگنال به نويز در حداقل مشخصي حفظ شود.

fahnestock clip
گيره ي فان استوک ~ نوعي گيره ي فنري براي ايجاد اتصالات موقت الکتريکي .