first Fresnel zone


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
منطقه ي اول فرنل ~ منطقه اي که در مرکز خط - مستقيم بين دو آنتن ريزموج قرار دارد و توسط مسيرهايي با درازاي بيشتر از يک طول موج نسبت به مسير مستقيم احاطه مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت first Fresnel zone معنی first Fresnel zone معنی first Fresnel zone به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک first Fresnel zone در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
first- in first- out
خروج به ترتيب ورود [ فيفو] ~ روشي که چگونگي گرفتن داده ها از حافظه ي رايانه را تعريف مي کند. در حافظه « فيفو» داده هاي ورودي به صورت خودکار به طرف پايانه هاي خروجي منتقل مي شوند. پس از هر بار برداشتن داده از خروجي ، داده هاي ديگر به صورت خودکار به پايين خط مي آيند و موقعيتهاي خالي را پر مي کنند.

first- order servo
سروو مرتبه اول ~ نوعي سروو که خطاي ايستايي آن صفر است اما براي سرعت ورودي خطاي دنبالگري پايدار و معيني دارد.

fir- tree antenna
آنتن صنوبري ~ آرايه اي عمودي از دو قطبيهاي افقي که تغذيه ي آن توسط خط دو سيمه و برگشت آن از طريق يک آرايه ي بازتابنده است.

fishfinder
ماهي ياب ~ شکل خاصي از عمق سنج الکترونيکي که براي يافتن گروه ماهيها استفاده مي شود . با استفاده از صفحه ي نمايشگر بلور مايع ( ال سي دي) يا لامپهاي پرتوکاتدي ( سي آر تي) ، وضعيت آبهاي زيرکشتي ، ماهيها و حتي گياهان و ساختار زير آب به صورت گرافيکي نشان داده مي شود ( بر خلاف اغلب عمق سنجها که فقط قرائت ...

fix
تعيين موقعيت ؛ موقعيت ~ در ناوبري ، به تعيين موقعيتي با طول و عرض معين گفته مي شود. نوعاً اين موقعيت براي ارجاع بعدي و رسم مسير حرکت ، روي نمودار هاي هوانوردي و دريانوردي با سک علامت مشخص مي شود . با مشاهده ي ديداري علائم اهنما و به روشهايي نظير مثلث بندي ، روشهاي ناوبري آسماني ،لوران ، يا ماهواره ...

fixed attenuator
تضعيفگر ثابت ~ نوعي تضعيفگر در سيستمهاي ريزموج که داراي يک بخش موجبر و يک کارت مقاومتي با تغييرات تدريجي از هر دو سر است که در مرکز ديواره ي داخلي و پهن واقع در وسط موجبر ثابت شده است . وضعيت کارت طوري تنظيم مي شود که تضعيف به ميزان مطلوب انجام شود.

fixed bias
باياس ثابت ~ مقدار ثابت باياس ولتاژ که مستقل از شدت سيگنال است . براي لامپ الکتروني يا ترانزيستورها اين کار توسط باتري يا منابع ولتاژ « دي سي» انجام مي شود . همچنين با استفاده از مقسم ولتاژ متصل به منبع مي توان باياس ثابت فراهم کرد.

fixed capacitor
خازن ثابت ~ خازني با مقدار ظرفيت معين و غير قابل تنظيم .

fixed ontact
اتصال ثابت ~ اتصال غير متحرکي کهبه همراه اتصال متحرک عمل قطع و وصل راانجام مي دهد نظير رله يا کليد.

fixed - frequency transmitter
فرستنده ي بسامد - ثابت ~ فرستنده اي که براي کار در بسامد حامل معين طراحي شده است.