focal length


اصطلاح
برق و الکترونیک
12 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
فاصله ي کانوني ~ فاصله ي بين مرکز نوري عدسي تا صفحه ي دوربين تلويزيوني يا فيلم دوربين عکاسي هنگامي که دوربين روي جسم يا موضوع متمرکز شده باشد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت focal length معنی focal length معنی focal length به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک focal length در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
focal spot
نقطهي کانوني ~ ناحيه س کوچکي روي صفحه ي هدف لامپ پرتو- ايکس که در صورت برخورد الکترونها با آن، پرتوهاي ايکس از خود گسيل مي کند.

focus
کانون ؛ کانونش ~ 1. نقطه ي همگرايي پرتوهاي نور يا الکترونهاي يک باريکه . 2. حرکت دادن عدسي يا تنظيم ولتاژ يا جريان براي دستيابي به کانون و تمرکز.

focus control
کنترل کانوش ؛ کنترل تمرکز ~ کنترل تعبيه شده روي لامپ پرتو کاتدي براي تنظيم ابعاد نقطه روي صفحه ي نمايش و رسيدن به واضحترين تصوير. اين کنترل از طريق تغيير جريان گذرنده از پيچک کانوني کننده يا تغيير وضعيت يک آهنرباي دائم صورت مي گيرد.

focus-defocus mode
مد کانوني- ناکانوني ~ نوعي مد ذخيره ارقام دودويي که در آن باريکه ي نويسنده در لامپ ذخيره اي پرتو - کاتدي در ابتدا کانوني است. براي يک نوع رقم دودويي باريکه در وضعيت کانوني مي ماند اما براي نوع ديگر ، باريکه ماگهان در ناحيه اي دايره اي کوچک و در فاصله ي زماني قبل از قطع و رفتن به موقيت بعدي ، ناکانو ...

focusing
کانونش ؛ کانوني کردن ~ 1. روند کنترل ياواگرايي مسير باريکه هاي الکتريکي براي رسيدن به تصوير يا توزيع چگالي جريان دلخواه در باريکه .2. روند دور و نزديک کردن يک عدسي نوري نسبت به پرده يا فيلم عکاسي براي رسيدن به واضحترين تصوير ممکن از موضوع .

focusing anode
آند کانوننده ~ آندي در لامپ پرتو- کاتدي که ابعاد باريکه ي الکتروني را روي صفحه ي نمايش تغيير ميدهد. تغيير ولتاژ آند منجر به تغيير مسير الکترونهاي باريکه مي شود و موقعيت تقاطع يا تمرکز آنها را عوض مي کند.

focusing coil
پيچک کانوننده ~ پيچکي که به منظور کانوني ساختن باريکه ، ميدان مغناطيسي موازي با آن توليد مي کند. معمولاً پيچک در قسمت گردن لامپ تصوير پرتو کاتدي سوار مي شود و جريان مستقيمي را از خود عبور ميدهد که مقدارش با مقاومت متغير کنترل کانونش تغيير مي دهد.

focusing electrode
الکترود کانوننده ~ الکترودي که پتانسيل اعمال شده به آن مساحت سطح مقطع باريکه ي الکتروني در لامپ پرتو- کاتدي را کنترل مي کند.

focusing grid
شبکه ي کانوننده ~ نوعي الکترود کانوننده.

focusing magnet
آهنرباي کانوننده ~ آهنرباي دائمي که ميدان مغناطيسي لازم براي کانوني کردن باريکه ي الکتروني را توليد مي کند.