focusing electrode


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
الکترود کانوننده ~ الکترودي که پتانسيل اعمال شده به آن مساحت سطح مقطع باريکه ي الکتروني در لامپ پرتو- کاتدي را کنترل مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت focusing electrode معنی focusing electrode معنی focusing electrode به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک focusing electrode در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
focusing grid
شبکه ي کانوننده ~ نوعي الکترود کانوننده.

focusing magnet
آهنرباي کانوننده ~ آهنرباي دائمي که ميدان مغناطيسي لازم براي کانوني کردن باريکه ي الکتروني را توليد مي کند.

foil
ورقه ؛ فويل ~ 1. ورقه اي مسي که روي سطح اپوکسي فايبر - گلاس ، فنول (GFE)، فنول کاغذي ، يا ساير مواد تخته - مدارها قرار مي گيرد . سپس به کمک روشهاي شيميايي يا مکانيکي ، مسيرهاي رسانا و بالشتکهاي اتصال از ورقه ي مسي روي تخته مدار تشکيل مي شود. 2. ورقه آلومينيمي خالص و زدوده شده کهبه عنوان جوشن در خاز ...

foil pattern
الگوي ورقه ي مسي ؛ نقشه مدار چاپي ~ الگوي ( مثبت يا منفس) مسيرها و بالشتکهاي اتصال که بايد از روي تخته مدار زدوده يا حکاکي شود . اين طرحها با استفاده از رايانه ها يا روشهاي عکاسي توليد مي شوند.

foldback current limiting
محدوسازي جريان اتصال کوتاه ~ روشي براي حفاظت منابع تغذيه در برابر اضافه بار ، با نزديک شدن به وضعيت اتصال - کوتاه جريان خروجي کاهش مي يابد و در نتيجه در شرايط اتصال - کوتاه مصرف توان داخلي به حداقل مي رسد .

folded- dipole antenna
آنتن دو قطبي تاشده ~ يک زوج دو قطبي نيم موج و موازي که سرهايشان به هم متصل شده است . در نتيجه امپدانس مرکز آنهابه 300 اهم افزايش مي يابد . و بدون نياز به بالان (balun) قابليت تطبيق با خط انتقال دو سيمه ي 300 اهمي را دارند . پهناي باند آن از دو قطبي نيم موج منفرد با امپدانس 70 اهم بيشتر است. در گيرن ...

folded horn
بوقي تاشده ~ نوعي بوقي آکوستيکي که با تا کردن يا پيچش مسير گلويي تادهانه درازترين مسير ممکن را توليد مي کند.

foot
فوت [ اف تي ] ~ واحد طول برابر با 0/3048 متر . استفاده از واحد « اس آي» طول يعني متر در اندازه گيريهاي علمي ترجيح داده مي شود.

footcandle
فوت کندل [ اف سي] ~ واحد قبلي شدت روشنايي که لومن بر فوت مربع جانشين آن شده است . استفاده از واحد « اس آي» روشنايي ، يعني لوکس ترجيح داده مي شود.

ootlambert
فوت لامبرت [ اف ال] ~ واحد درخشايي . استفاده از واحد « آي سي» درخشايي يعني شمع بر متر مربع ترجيح داده مي شود.