fowler-Nordheim tunnelling


اصطلاح
برق و الکترونیک
26 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
تونل زني فاولر- نوردهايم ~ فرياندي که کوانتم- مکانيکي که در آن الکترونها از طريق يک دي الکتريک نازک بين گيت شناور و کانال رسانا تونل مي زنند. مکانيزم پاک کردن حافظه هاي درخشي و مکانيزم برنامه ريزي و پاک کردن حافظه هاي «اي اپيرام» براساس اين فرايند است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت fowler-Nordheim tunnelling معنی fowler-Nordheim tunnelling معنی fowler-Nordheim tunnelling به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک fowler-Nordheim tunnelling در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
fox message
پيام روباه ~ يک پيام استاندارد براي آزمايش مدارها و ماشينهاي تله تايپ که شامل حروف و اعداد است .

FQFP
«اف کيواف پي» ~ اشاره به نوعي بسته بندي مدار مجتمع .

fractional-horsepower motor
موتور کسر اسب بخاري ~ هر نوع موتوري که توان آن در سرعت 1800 دور در دقيقه کمتر از يک اسب بخار مي باشد .

frame
قاب؛ چارچوب ~ 1. تصوير کامل تلويزيوني درلحظه ي معيني از زمان . در سيستم NTSC هر قاب داراي 525 خط افقي است که با آهنگ 30 قاب در ثانيه تکرار مي شوند. هر قاب در دو ميدان به هم بافته متشکل از 262/5 خط، پويش مي شود. 2. تصوير کامل در فيلمهاي سينمايي ،براي فيلمهاي 35 ميليمتري . در هر ثانيه 24 قاب روي پرده ...

frame frequency
بسامد قاب ~ تعداد دفعات پويش کامل قابهاي تصويري تلويزيون در يک ثانيه .

frame of reference
چارچوب مرجع ~ مجموعه اي از خطوط يا سطوح که به عنوان مرجع براي تعريف مختصات يک نقطه ي ثابت يا متحرک به کار مي روند.

frame period
تناوب مرجع ~ فاصله ي برابر با عکس بسامد قاب . در سيستم NTSC تناوب قاب برابر با 1 بر روي 30 ثانيه ~ است .

framer
قاب ساز ~ وسيله اي براي تنطيم تجهيزات نمابر تجهيزات نمابر به گونه اي که شروع و پايان يک خط تصوير کپي مشابه با خط متناظر روي تصوير اصلي باشد .

framing
قاب بندي ~ تنظيم تصوير تلويزيوني در وضعيت مورد نظر روي صفحه ي نمايش لامپ تصوير .

framing; phasing
قاب بندي ؛ فازدهي ~ تنظيم تصوير نمابر به وضعيت دلخواه در جهت حرکت خط .