frequency stability


اصطلاح
برق و الکترونیک
19 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
پايداري بسامدي ~ توانايي يک نوسانساز در حفظ بسامد مورد نظر ، بر حسب درصد انحراف از بسامد تخصيص يافته بيان مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت frequency stability معنی frequency stability معنی frequency stability به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک frequency stability در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
frequency stabilization
پايدار سازي بسامد ~ روند کنترل بسامد مياني يک نوسانساز به گونه اي که نسبت به بسامد مبنا بيشتر از حد مشخص اختلاف نداشته باشد.

frequency standard
بسامد استاندارد ~ نوسانساز پايداري که بسامد آن معمولاً توسط بلور ، دياپازون ، يا ساعت اتمي کنترل مي شود و عموماً براي درجه بندي بسامدها به کار مي رود.

frequency swing
نوسان بسامد ~ 1. انحراف لحظه اي بسامد موج گسيل شده نسبت به بسامد مساني و در هنگام مدوله سازي بسامد. 2. اختلاف بين بيشترين و کمترين مقادير طراحي شده ي بسامد لحظه اي در سيستم مدوله سازي بسامد.

frequency synthesizer
بسامد ساز ؛ ترکيب کننده باسامد ~ مداري که امکان انتخاب بسامدهاي متعدد را از طريق کليد گردان 10 وضعيتي يا رديفي از 10 کليد فشاري فراهم مي کند. اين دستگاه مي تواند بخشي از يا تمام طيف راديويي از « دي سي» گرفته تا محدوده ي گيگاهرتز را پوشش دهد. همچنين انواع شکل موجهاي پالسي ، سينوسي، مربعي و مثلثي قاب ...

frequency tolerance
تحمل بسامد ؛ رواداشت بسامد ~ حد مجاز انحراف بسامد حامل يک فرستنده نسبت به مقدار مشخص شده.

frequency -to- voltage converter
مبدل بسامد - ولتاژ ~ مبدلي که ولتاژ خروجي قياسي آن متناسب با بسامد سا آهنگ تکرار سيگنال ورودي است که از شارينج ، دورسنج ، يا ساير وسايل مولد« اي سي» مي آيند. در سيستم کنترل فرايند از پسخورد اين ولتاژ خروجي براي تنظيم فرايند استفاده مي شود . از اين مبدلها براي پايدارسازي و خطي سازي نوسانسازهاي کنترل ...

frequency tripler
سه برابر ساز بسامد ~ تقويت کننده يا وسيله ي ديگري که بسامد ولتاژ خروجي آن اطلاعات استفاده مي کند.

frequency -type telemeter
دورسنج بسامدي ~ نوعي دورسنج که از بسامد سيگنال براي نقل و انتقال اطلاعات استفاده مي کند.

Fresnel diffraction
پراش فرنل ~ نوعي پراش امواج ريزموج که امکان دريافت آنها از پشت موانع وجود دارد . ناحيه ي پراش فرنل در يک آنتن ، ناحيه ي ميدان - نزديک است که در آن الگوي تابشي بر حسب فاصله تغيير مي کند.

Fresnel lens
عدسي فرنل ~ نوعي عدسي نازک و داراي موانع پله اي که ويژگيهاي آن مشابه با يک عدسي بسيار ضخيمتر است .