Fresnel - zone plate


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
صفحه ي منطقه فرنل ~ صفحه اي پلاستيکي و نازک با حلقه هاي يک در ميان شفاف و کدر که فواصل آنها به گونه اي است که تابش مربوط به امواج ميليمتري برخوردي درست مانند عدسي نوري در نقطه اي خارج سطح کانوني مي شوند . تفاوت آن با عدسي فرنل اين است که پراش در روزنه هاي زاويه اي و تداخل بعدي تابش پراشيده ، منجر به عمل کانونش مي شود.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت Fresnel - zone plate معنی Fresnel - zone plate معنی Fresnel - zone plate به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک Fresnel - zone plate در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
Fresnel - zone reflector
بازتابنده ي منطقه ي فرنل ~ نوعي بازتابنده ي پله اي که تابش الکترومغناطيسي برخوردي را در يک نقطه متمرکز مي کند. فاصله ي بين پله ها در جهت برخورد تابش تقريباً برابر با نصف طول موج متناظر با بسامد دريافتي است.

friction bonding
پيوند اصطکاکي ~ لحيمکاري تراشه ي نيمرسانا به بستر خود از طريق تکانهاي رفت و برگشتي و تحت فشار که منجر به اصطکاک و شکستن لايه هاي اکسد و راحتي اتصال آلياژي پايانه هاي مکمل به يکديگر مي شود.

fringe area
ناحيه ي حاشيه ~ ناحيه اي درست در کنار محدوده ي مفيد يک فرستنده ي تلويزيوني که در آن سيگنالها ضعيف و نامنظم هستند .براي دريافت مطلوب در اين ناحيه لازم است از آنتنهاي جهتي با بهره ي زياد و گينده هاي بسيار حساس استفاده شود.

fringe effect
اثر بيرون زني ~ گسترش ميدان الکتروستاتيکي يک خازن هوايي به بيرون از فضاي بين صفحات آن.

fringe howl
سوت حاشيه ~ صداي سوت يا زوزه مانندي که در گيرنده ي راديو توسط مدارهايي توليد ميشود که در حاشيه آستانه ي نوسان هستند .

frit
خمير شيشه ~ مخلوط پودر شيشه و چسب که به صورت انتخابي به قطعات و بسته هاي نيمرسانا زده مي شود و پس از پخت ، درزبندي شيشه اي کاملاً بي منفذ ايجاد مي کند.

front contact
اتصال جلو ~ اتصال ثابت از مجموعه اتصالهاي در حالت عادي باز يک رله .

front end
بخش اول طبقه ي آخر ~ به تنظيمگر تلويزيون ،شامل يک يا چند طبقه ي تقويت «آر - اف» نوسانساز محلي ، و مخلوط کن به همراه تمام مدارهاي تنظيم کانال گفته مي شود.

front- end fabrication
ساخت مرحله ي اول پاياني ~ ساخت قطعات نيمرسانا تا مرحله ي تکميل و آزمايش پولکهاا. اين اصطلاح مترادف با فب پولک wafer fab است.

front loading
بارگذاري از جلو ~ گذاردن مواد يا اجناس در جلوي بلندگو براي تغيير امپدانس آکوستيکي و در نتيجه الگوي تابشي آن. نمونه ي متداول قرار دادن يک بوقي وارونه در جلو به منظور کاهش ابعاد دهانه اي است که از طريق آن انرژي آکوستيک شکل مي گيرد و در نتيجه الگوي تابش بسامد پايين اصلاح مي شود.