full- wave control


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
کنترل تمام- موج ~ نوعي روش کنترل فاز در هر دوچرخه ي مثبت و منفي که توان بار را در تمام گستره از صفر تا بيشترين مقدار تمام موج تغيير مي دهد. ولتاژ خروجي معمولاً به همان شکل « اي سي» است ، در عين حال مي توان با افزودن طبقه ي يکسوساز ، ولتاژ خروجي « دي سي» پالسي توليد کرد. عنصر کنترل مي تواند يکسوساز کنترل شونده سيلسيمي ( اس سي آر) يا ساير انواع قطعات کنترل توان حالت جامد باشد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت full- wave control معنی full- wave control معنی full- wave control به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک full- wave control در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
full- wave rectification
يکسوساز تمام - موج ~ نوعي يکسوسازي که در آن جريان خروجي براي هردو چرخه ي مثبت و منفي ولتاژ متناوب ورودي در يک جهت جاري مي شود.

full- wave rectifier
يکسوساز تمام - موج ~ يکسوساز دو بخشي که عمل يکسوسازي تمام - موج را انجام مي دهد. يک بخش در نيمه ي مثبت ورودي و بخش ديگر در نيمه ي منفي آن عمل مي کند.

full- wave vibrator
ارتعاشگر تمام - موج ~ نوعي ارتعاشگر که قسمت متحرک آن به صورت رفت و برگشتي بين دو اتصال ثابت حرکت مي کندو با تغيير جهت جريان مستقيم گذرنده از ترانسفورمر در فواصل منظم موجب افزايش ولتاژ توسط آن مي شود . امروزه به جاي آن بيشتر از مبدلهاي الکترونيکي « دي سي» به « دي سي» استفاده مي شود .

fully active homing
هدف يابي کاملاً فعال ~ نوعي هدف يابي که در آن خود موشک سيگنالهاي رادار را توليد مي کند و به کمک رايانه ي دروني خود سيگنالهاي لازم براي قفل روي مسير برخورد تا هدف را فراهم مي کند.

fully ionized plasma
پلاسماي تمام يونيده ~ نوعي پلاسما که در آن ذرات خنثي حداقل يک الکترون از دست داده اند.

function
تابع ~ کميتي که مقدار آن به سک يا چند کميت ديگر وابسته است .

functional language
زبان تابعي ~ زبان برنامه نويسي بر اساس گزاره هايي که بايد محاسبه شوند.

function digit
رقم تابعي ~ رقمي در کلمه ي متناظر با دستورالعمل رايانه اي که نشان ميدهد آيا عمل به صورت حسابي يا منطقي انجام شود.

function generator
تابع ساز ~ 1. مداري در رايانه ي قياسي که مقدار يک تابع معين را بر حسب افزايش متغير وابسته ي آن نشان ميدهد. 2. نوعي مولد سيگنال که انواع شکل موجهاي مختلف را با امکان تغيير بسامد آنها توليد مي کند.

function key
کليد تابعي ~ کليد خاصي روي صفحه کليد رايانه که مي تواند کارهايي نظير کنترل عمل مکانيکي ، شروع برنامه رايانه اي خاص ، ارسال سيگنالي که در حالت عادي نياز به زدن چندين کليد دارد و امثال راانجام دهد.