generalized sort


اصطلاح
برق و الکترونیک
16 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
متب سازي تعميم يافته ~ برنامه ي مرتب سازي اي که در زمان اجرا ورد پارامترها را قبول مي کند و برنامه اي توليد نمي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت generalized sort معنی generalized sort معنی generalized sort به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک generalized sort در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
general- purpose interface bus
گذرگاه واسط همه منظوره ~ [ جي پي آي بي] ~ مدار واسطي براي کنترل رايانه اي تجهيزات علمي ، پزشکي، و کنترل فرايند يا ابزارهاي آزماينده . اين مدار نتياج اندازه گيري را براي پردازش توسط رايانه آماده مي کند و به تجهيزات تحت کنترل مي آموزد که چگونه انحرافات نادرست از نتايج مورد انتظار را تصحيح کنند.

generation rate
آهنگ توليد ~ آهنگ زماني توليد زوجهاي الکترون- حفره در نيمه رسانا.

geodimeter
ژئوديمتر ~ نوعي وسيله ي مسافت سنج اپتوالکترونيکي . زمان لازم براي اينکه يک باريکه ي نوري فاصله ي بين واحد اصلي و آينه ي راه دور را طي کندو برگردد توسط اين دستگاه اندازه گيري مي شود و به مسافت تبديل مي شود . در يک نمونهي آن ، از سلول کر براي مدوله سازي 10 مگاهرتزي باريکه ي نور استفاده مي شود.

geographic information system
سيستم اطلاعات جغرافيايي [ جي آي اس] ~ سيستمي که با نقشه کشي و ترسيم رايانه اي سر وکار دارد و پيچيدگي آن تابعي از نيازهاي کاربر است .

geomagnetic electrokinetograph
الکتروجنبش نگار ژئومغناطيسي ~ وسيله اي که از يک کشتي در حال حرکت آويزان مي شود تا جهت و سرعت جريانهاي اقيانوسي را اندازه بگيرد . الکرودهاي آويخته در آب رساناي دريا با اتصال به يک ثبات پتانسيومتري ، ولتاژ القا شده توسط ميدان مغناطيسي زمين در آب در حال حرکت را اندازه گيري مي کنند. عموماً اندازه گيري ...

geomagnetism
ژئومغناطيس؛ زمين - مغناطيس ~ پديده ي مغناطيسي مرتبط با زمين و جو آن .

geometric distortion
اعوجاج هندسي ~ نوعي اعوجاج که سبب مي شود تصوير باز توليد شده از نظر هندسي با نگاشت سه بعدي تصوير اصلي مشابه نباشد .

geometric disturbance
اختلال هندسي ~ تغيير شديد در ميدان مغناطيسي زمين که در يک فاصله ي زماني کوتاه روي مي دهد.

geometric factor
ضريب هندسي ~ نسبت تغيير يک مختص ناوبري به تغيير مسافت که در جهت بيشترين تغيير مختص ناوبري محاسبه مي شود.

geometric horizon
افق هندسي ~ مکان نقاطي روي زمين که در آن خطوط مستقيم از يک نقطه ي مرجع در فضا يا سطح زمين مماس باشند.