ground state; normel state

ground vector

بردار زمين ~ برداري که مسير و سرعت زميني هواپيما رانمايش مي دهد .

ground wave'; surface wave

موج زميني ؛ موج سطحي ~ يک موجراديويي که روي زمين منتشر مي شود و به صورت طبيعي تحت تأثير زمين و وردسپهر ( تروپوسفر) قرار مي گيرد . موج زميني تمام مؤلفه هاي موج راديويي به غير از امواج يون سپهر و وردسپهري را داراست . اين موج به دليل تغييرات ثابت دي الکتريک وردسپهر و از جمله وضعيتي موسوم به مجراي سطحي ...

ground wave 2

موج زميني ~ يکي از امواجي که بر اثر انفجار در سطح زمين تشکيل مي شود. اين موج به شکلهاي طولي ( تراکم) ، عرضي ، ( برش) ، يا سطحي ( مشابه با نوسانهاي آب ) منتشر مي شود.

ground wire

سيم زمين ~ رسانايي که تجهيزات الکتريکي را به ميله زمين يا يک جسم زمين شده متصل مي کند.

grouped-frequency operation

کار گروه - بسامدي ~ استفاده از باندهاي بسامدي مختلف براي کانالها در جهتهاي مخالف و در يک سيستم حاملي دو سيمه .

grouping

گروه بندي ~ 1. خطاي متناوب در فاصله خطوط ثبت شده در سيستم نمابر ( فاکس) . 2. فاصله غير يکنواخت بين شيارها در هنگام ضبط ديسکي .

group velocity

سرعت گروه ~ سرعت انتشار پوش يک موج تخت با يک باند بسامدي که در محيطي که سرعت فاز آن با بسامد تغيير مي کند، داراي تأخير پوش تقريباً ثابت نسبت به سرعت فاز است .

growing

رشد دادن ~ رشد بلورهاي نيمه رسانا از طريق تبلور آهسته از يک مذاب .

grown- diffused transistor

ترانزيستور رشدي - نفوذي ~ نوعي ترانزيستور پيوندي که پيوندهاي نهايي آن از طريق نفوذ ناخالصيها در نزديکي يک پيوند رشدي تشکيل مي شوند.

grown junction

پيوندرشدي ~ پيوندي که با تغيير نوع و مقدار ناخالصيهاي دهنده و پذيرنده اي که در فاصله ي رشد بلور نيمه رسانا از مذاب به آن افزوده مي شوند، به دست مي آيد.