group velocity


اصطلاح
برق و الکترونیک
14 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
سرعت گروه ~ سرعت انتشار پوش يک موج تخت با يک باند بسامدي که در محيطي که سرعت فاز آن با بسامد تغيير مي کند، داراي تأخير پوش تقريباً ثابت نسبت به سرعت فاز است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت group velocity معنی group velocity معنی group velocity به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک group velocity در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
growing
رشد دادن ~ رشد بلورهاي نيمه رسانا از طريق تبلور آهسته از يک مذاب .

grown- diffused transistor
ترانزيستور رشدي - نفوذي ~ نوعي ترانزيستور پيوندي که پيوندهاي نهايي آن از طريق نفوذ ناخالصيها در نزديکي يک پيوند رشدي تشکيل مي شوند.

grown junction
پيوندرشدي ~ پيوندي که با تغيير نوع و مقدار ناخالصيهاي دهنده و پذيرنده اي که در فاصله ي رشد بلور نيمه رسانا از مذاب به آن افزوده مي شوند، به دست مي آيد.

growth curve
منحني رشد ~ منحني اي که چگونگي افزايش يک کميت نسبت به زمان را نشان مي دهد.

guard band
نوار محافظ ~ حلقه هايي از ماده ي نيمه رساناي خالص در اطراف ترانزيستورهاي يک مدار مجتمع که براي مجزاسازي آنها از ترانزيستورهاي مجاور و جلوگيري از تداخل متقابل به کار مي رود . از ماده ي نوع N در اطراف ماده نوع P و از ماده نوع P ~ در اطراف ماده نوع N استفاده مي شود تا در نهايت يک پيوند PN با باياس معک ...

guarded input
ورودي حفاظت شده ~ تقويت کننده يا مداري که سر ورودي زمين نشده آن بهمنظور به حداقل رساندن آثار تداخلي داراي حفاظت و مجزاسازي الکرتيکي است.

guard ring
حلقه محافظ ~ يک الکترود کمکي حلقوي شکل که در لامپ هاي الکتروني يا وسايل ديگر به منظور اصلاح ميدان الکرتيکي و يا کاهش آثار نشست عايقي استفاده مي شود.

Gudden-Pohl effect
اثر گودن- پوهل ~ روشنايي لحظه اي توليد شده در هنگام اعمال يک ميدان الکتريکي به ماده شب تابي که قبلاً توسط تابش فرابنفش برانگيخته شده است.

guidancebeam
باريکه ي هدايت کننده ~ باريکه ي زير قرمز ياآر- اف که به منظور ارسال فرامين کنترل به يک موشک هدايت شوند ، مستقمياً آن را نشانه مي گيرد . در نقطه مقابل آن ، باريکه ردگير است که در جنگهاي ضدموشکي به جاي آنکه شليک شده به سمت هدف را هدايت کند مستقيما ً و در تمام زمانها خود هدف رانشانه مي گيرد.

guided
هدايت شونده ~ کنترل شده يا کنترل شونده بر اساس مکانيزم هاي از پيش تعيين شده ، فرامين راديويي ، يا مدارهاي داخلي خودرو .