integrated optical device


اصطلاح
برق و الکترونیک
25 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
وسيله ي نوري مجتمع ~ وسيله اي که در طول موجهاي نوري کار مي کند و مي توان آن را روي بسترهاي نيمه رساناي متداول براي ساخت مدارهاي مجتمع توليد کرد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت integrated optical device معنی integrated optical device معنی integrated optical device به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک integrated optical device در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
integrated optics
اپتيک مجتمع ، نور شناخت ~ مجتمع ~ اسفتاده از عناصري که به صورت همزمان روي يک بستر مشترک ساخته شده اند و به عنوان يک سيستم در وطل موجهاي نوري کار مي کنند . نمونه هاي آن عبارت اند از عناصر موجبر نوري ، ليزرهاي سطحي ، و سيستمهاي مخابرات نوري .

integrated Services Digital Network
شبکه ي رقمي خدمات مجتمع (آي اس دي ان ) ~ يک شبکه ي مخابراتي که در آن خدمات انتقال داده هاي رقمي و نيز ارتباطات صوتي از طريق شبکه ي تلفني هنگاني به مشترکان عرضه مي شود . در صورت استفاده از خطوط تلفني ويژه و سخت افزارها و نرم افزارهاي مخابراتي ، سرعت تبادل داده ها تا 128 کيلو بايت بر ثانيه مي رسد . ا ...

integrating accelerometer
شتاب سنج انتگرال گير ~ تراديسنده اي که با گرفتن آنتگرال زماني از شتاب اندازه گيري شده ، ميزان سرعت و يا مسافت را اندازه مي گيرد در صورت نصب اين وسيله در موشک ، مي توان ان را طوري تنظيم کرد که با رسيدن سرعت موشک به اندازه ي مطلوب ، جريان سرخت را قطع کند .

integrating circuit integrator
مدار آنتگرال گي ، مدار مجتمع ~ مداري قياسي که از سيگنال ورودي انتگرال مي گيرد . اين مدار در ساده ترين شکل خود از يک مقاومت ، خازن ، و کليد به صورت سري با منبع ولتاژ تشکيل مي شود . با بسته شدن کليد ، جريان در مدار جاري مي شود و سيگنال آنتگرال گيري شده به صورت ولتاژ خروجي در دو سر خازن اندازه گيري مي ...

integrating filter
پالايه ي آنتگرال گير ~ فيلتراي که در صورت اعمال پالسهاي ولتاژ متوالي به آن ، مرتباً روي خازن خروجي بار ~ انبار مي کند .

integrating ionization chamber
اتاقک يونش انباشتي ~ نوعي اتاقک يونش که بار ~ جمع آوري شده را براي اندازه گيري هاي بعدي روي خازن ذخيره مي کند .

integating meter
سنجه ي جمعي ~ وسيله اي که مجموع انرژي الکتريکي يا ساير کمياب مصرف شده در يک فاصله زماني معين را محاسبه مي کند .

integrating timer
زمان سنج جمعي ~ زمان سنجي که مجموع تعدادي فاصله ي زماني کوچک را اندازه مي گيرد .

integrator
انتگرال گير ~ مداري که خروجي ان آنتگرال ورودي نسبت به زمان است .

intelligence
هوش ، اطلاعات ~ داده ها ، اطلاعات ، با پيامهايي که بايد ارسال يا ذخيره شوند .