interpreter


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
مفسر؛مترجم ~ روال اجرايي در رايانه که در هر لحظه يک خط از برنامه ي نوشته شده به زبان سطح -بالا رابه رمز يا زبان ماشين ترجمه مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت interpreter معنی interpreter معنی interpreter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک interpreter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
interrecord gap
شکاف بين ضبطي ~ فضاي بدون ضبط و باقيمانده بين مناطق ضبط شده روي نوار مغناطيسي که توقف يا شروع نوار را بدون خطاهاي خواندنيا ضبط ممکن مي سازد .

interrogator
پرسشگر ~ نوعي فرستنده ي راديويي ، راداري يا سونار که مجب ارائه پاسخ از سوي يک تراپاسخگر ( transponder ) مي شود به عنوان مثال ، در سيستمهاي کنترل رفت و آمد هوايي ( ATC ) ، به منظور شانسايي هواپيماي ظاهر شده روي صفحه ي راداري نشانگر نقشه ي موقعيت ( PPI ) ، يک سيگنال راديويي رمزي براي آن فرستاده و پاس ...

interrogator- responser
پرسشگر - پاسخگر ~ ترکيبي از يک فرستنده و يک گيرنده که پالسهاي پرسشگر را براي دستگاه راهنما يا نشانه زن راداري ارسال و پاسخها را دريافت مي کند و نمايش مي دهد .

interrupt
وقفه ~ قطع موقت کار عادي برنامه ي رايانه اي به وسيله ي مثلا ً يک سيگنال خاص .

interrupter
وقفه ده ، قطع کننده ~ وسيله ي الکتريکي ، الکترونيکي ، يا مکانيکي که با قطع متناوب جريان مستقيم آن را به شکل پالسي در مي آورد .

interrupting capacity
ظرفيت قطع ~ بيشترين جرياني که يک وسيله يا قطعه مي تواند در ولتاژ نامي خود قطع کند .

interstage
بين طبقه اي ~ مربوط به بين طبقات .

interstage transformer
ترانسفورمر بين طبقه اي ~ ترانسفلورمري که دو طبقه را باهم تزويج مي کند .

interval
فاصله ~ فاصله ي بين ارتفاع با بسامددو صدا فاصله ي بسامدي برابر با نسبت بسامدهايا لگاريتم اين نسبت است .

intervalometer
فاصله سنج ~ وسيله ي زمان سنج الکتريکي براي اندازه گيري فاصله ي بين رويدادها ، فاصله ي بين يک رويداد و يک زمان مبنا ، يا فواصل از پيش معين بين کي رشته اعمال نظير شليک موشکها .