lasing


اصطلاح
برق و الکترونیک
6 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
ليزر تابي ~ فرايند توليد تابش در نقطه اي از طيف ليزري از طريق تلمبه زني يا برانگيختن الکترونها به حالتهاي بالاتر انرژي و بسامدي که مشخصه ي ماده ي ليزر است.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت lasing معنی lasing معنی lasing به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک lasing در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
latching circulator
سير کولاتور قفلي ؛ دورزن قفلي ~ نوعي سير کولاتور قطع و وصلي که بعد از قطع يا وصل شدن توسط آهنرباي الکتريکي يا دائم با هسته ي فرُيت ديگر نيازي به جريان نگهدارنده براي حفظ مسير مايکروديو مورد نظر ندارد. از آن خط نوارها و موجبر ها استفاده مي شود.

latching phase shifter
انتقال دهنده ي فاز قفلي ~ نوعي انتقال دهنده ي فاز که بعد از قطع و وصل مغناطيسي آن به مقدار جديد، ديگر نيازي به جريان نگهدارنده بريا حفظ انتقال فاز مورد نظر ندارد . در خط نوارها و موجبرها به کار مي رود.

latching reed relay
رله ي « قميش دار» قفلي ~ نوعي رله ي « قميش» دار ( قميش : تيغه يا زبانه اي که يک سر آن به پايه اي وصل است و سر ديگر آن آزادانه ارتعاش مي کند - مترجم ) که پيچک نگهدارنده ي آن اتصالهاي رله را تا زمان آزاد شدن توسط پالسي با قطبيت مخالف يا پالسي که به پيچک آزاد کننده مستقل اعمال مي شود، بسته نگه ميدارد. ...

latching relay
رله ي قفلي ~ رله اي که اتصالهاي آن مادامي که به صورت دستي يا الکتريکي فرمان نگيرند در وضعيت فعال يا غير فعال خود قفل مي مانند . اين عمل به وسيله يک قفل مکانيکي انجام مي شود. در حالي که در رله هاي Lock - Up ، قفل شدن به روشهاي مغناطيسي يا الکتريکي صورت مي گيرد.

latch- in realy
رله ي قفل کن ~ رله اي که حتي در صورت قطع انرژي در آخرين وضعيت قبلي مي ماند.

latch- up
قفل شدگي ~ وضعيت نامطلوبي که طي آن يک تريستور PNPN يا NPNP ~ به حالت وصل مي رود و موجب اتصال کوتاه يا کنار گذاشته شدن قطعه اي از مدار مي شود. در اين حالت نمي توان قطعه را از طريق گيت خاموش کرد.

latency
کمون ؛ نهاني ~ زمان لازم براي تحويل اطلاعات از حافظه به رايانه ي رقمي . اين زمان در ديسک مغناطيسي برابر با مدتي است که طول مي کشد تا محل ذخيره ي مورد نظر در زير هد خواندن قرار گيرد . در سيستم ذخيره ي سري ، زمان نهايي برابر با زمان دستيابي منهاي زمان کلمه است.

latent image
تصوير نهان ~ تصويري ذخيره شده ، مثلاً به شکل بار در موزاييکي از خازنهاي کوچک .

lateral transistor
ترانزيستور افقي ؛ ترانزيستور جانبي ~ ترانزيستوري که پيوندهاي اميتر - بيس و کلکتور - بيس آن در نواحل جداگانه تشکيل مي شود و جريان بين پيوندها از طريق صفحه اي موازي با سطح جاري مي شود.

lattice
شکبه ؛ شبکه ي تناوبي ~ 1. الگويي از خطوط موقعيتي متقاطع و مشخص که در وضعيتهاي ثابتي نسبت به فرستنده ها قرار گرفته اند و نقشه کلي سيستم ناوبري را به وجود مي آورند. 2. آرايش منظم اتمها در ماده بلوري .