left - hand rule , Fleming s rule

اطلاعات بیشتر واژه

نوع کلمه: اصطلاح

دسته بندی: برق و الکترونیک

تعداد حروف: 33 حرف

تعداد کلمه: 8 کلمه

معانی و توضیحات

قاعده ي دست چپ ، قاعده ~ فلمينگ ~ 1. در يک سيسم حامل جريان اگر انگشتان دست چپ طوري دور سيم قرار گيرد که انگشت شست در جهت شار الکترونها باشد ، انگشتان ديگر جهت ميدان مغناطيسي توليد شده توسط سيم را نشان مي دهند . در حالت متداول که جهت جريان خلاف جهت حرکت الکترونها در نظر گرفته مي شود ، از دست راست استفاده مي شود . ~ 2. در ي سيم متحرک حامل جريان يا باريکه ي الکتروني واقع در ميدان مغناطيسي ، اگر انگشتان شست . سبابه و مياني دست چپ عمود بر هم قرار گيرند و انگشت سبابه جهت خطوط نيروي مغناطيسي و انگشت دوم جهت عبور الکترونها را نشان دهد ، انگشت شست جهت حرکت سيم يا باريکه را نشان خواهد داد .

مشاوره شغلی تلفنی

پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید

حمایت مالی

اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی

برچسب ها

شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت left - hand rule , Fleming s rule معنی left - hand rule , Fleming s rule معنی left - hand rule , Fleming s rule به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک left - hand rule , Fleming s rule در برق و الکترونیک

واژه های مرتبط

left - hand taper

مخروطي چپگرد ~ تغييرات مخروطي در مقاومت يک رئوستا يا پتانسيومتر به گونه اي که با نگاه از انتهاي محور آن ، مقاومت نيمه ~ پادساعتگرد آن ~ بيشتر از نيمه ي ساعتگرد است .

ترازبندي از چپ ~ 1. تنظيم موقعيت چاپ نويسه ها روي صفحه به گونه اي که حاشيه ي چپ در يک خط قرار گيرد . 2. جابجايي محتويات ثبات به گونه اي که رقم سمت چپ يا با ارزشترين در موقعيت مشخصي واقع شود .

سيگنال چپ ~ در پخش يا ضبط استريو به خروجي ميکروفوني گفته مي شود که شدت ، زمان ، و مکان ~ صداهايي را دريافت مي کند که منشا آنها عمدتاً مربوط به ناحيه ي سمت چپ شنونده است .

left stereo channel

کانال استريوي چپ ~ بازتوليد الکتريکي سيگنال ~ چپ در سيستمهاي استريوي ضبط يا پخش ( اف ام ) .

طول ، درازا ~ 1. آن تعداد از واحد هاي داده ، معمولا رقم يا نويسه ، که به صورت همزمان در رايان قابل ذخيره يا پردازش است . 2. تاخير زماني داده ها در هنگام ارسال که معمولاً بر حسب ميرو ثانيه بيان مي شود . بنابر اين طول يک خط تاخير بر حسب ميکرو ثانيه بيان مي شود . بنابر اين طول يک خط تاخير بر حسب ميکرو ...

عدسي ~ 1. ساختار فلزي ييا دي الکتريکي شفاف در برابر امواج راديويي که مي تواند با خم کردن امواج الگوي تابشي مطلوب را توليد کند . 2. يک يا چند قرص از جنس شيشه يا ساير مواد شفاف که به دقت تراش خورده اند و توانايي تمرکز پرتوهاي نور و ايجاد تصوير را دارند . 3. مجموعه اي از ارکترودها که با توليد ميدان ال ...

انتن عدسي دار ~ نوعي آنتن ريز موج با يک عدسي دي الکتريک در جلوي تابشگر دو قطبي يا بوقي آن که انرژي تابشي را در پرتو باريکي متمرکز مي کند . همچنين مي تواند انرژِ دريافت را روي دو قطبي يا برقي گيردنده متمرکز کند .

lenz s law , law of induced current

قانون ( لنز ) قانون جريان القايي ~ جريان ( القا شده در يک مدار در اثر حرکت در ميدان مغناطيسي باتغيير شار مغناطيسي آن ، با عامل به وجود آرونده ي خود ( حرکت يا تغيير شار ) مخالفت مي کند .

لئو ~ مخفف low earth orbit ~ ، مدار چرخش يک ماهواره به دور زمين در ارتقاع کم .

حرف ~ نويسه ي القايي که صداهاي زبان گفتاري را نمايش مي دهد .