linear electric motor


اصطلاح
برق و الکترونیک
21 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
موتور الکتريکي خطي ~ نوعي موتور الکتريکي که روتور و استاتور آن به دو ورقه ي مسطح تبديل شده است . و حرکت بين آنها به جاي دوراني به صورت خطي است . با قطع و وصل جريان در پيچکهاي انرژِ دهنده به ترتيبي که جريانهاي القايي بتوانند نيرويي در يک جهت بر عنصر متحرک وارد سازند ، هر يک از روتور ~ يا استاتور مسيري را به وجود مي آورند . که ديگري مي تواند درست مشابه يک قطار روي آن به حرکت در آيد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت linear electric motor معنی linear electric motor معنی linear electric motor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک linear electric motor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
linear feedback control system
سيستم کنترل پسخوردي خطي ~ سيستم کنترل پسخوردي که داراي رابطه ي خطي بين سيگنالهاي آن است .

linear integrated circuit
مدار مجتمع خطي ~ مدار مجتمعي که خروجي آن نسخه ي خطي و تقويت شده يا شکل از پيش معني از ورودي است . نمونه هاي آن عبارتند از تقويت کننده ي عملياتي ، مقايسه گر ، مرجع ولتاژ ، و ضرب کننده ي خطي . در مقابل ان مدار مجتمع رقمي قرار دارد که عمدتاً براي پردازش داده هاي دودويي به کار مي رود .

linearity
خط - واري ، ~ خطي بودن ~ 1. وضعيتي که در آن مقدار يک کميت مستقيماً متناسب با مقدار کميت ديگري تغيير مي کند ~ . 2. يکنواختي در توزيع خطوط و اجزاي يک تصوير تلويزيوني به گونه اي که خطوط راست در صحنه ي اصلي به همان شکل در تصوير ظاهر شوند .

linearity control , distnbution control
کنترل خط واري ، کنترل توزيع ~ کنترل تعبيه شده ر گيرنده هاي تلويزيوني که با تغيير ميزان تصحيح موج پويش دندانه اره اي ، پويش خطي مطلوب را فراهم مي کند . به اين ترتيب خطوط به شکل راست و اجسام گرد به شکل دايره هاي واقعي ظاهر مي شوند . معمولاً براي نوسان سازهاي رويش افقي و عمودي از کنترلهاي جداگانه ي خط ...

linearly polarized wave
وج قطبيده ي خطي ~ موج الکترومغناطيسي عرضي که بردار ميدان الکتريکي آن همواره در راستاي يک خط ثابت است.

linear modulation
مدوله سازي خطي ~ نوعي مدوله سازي که در آن دامنه ي پويش مدوله سازي (يا انحراف از بسامد حامل) در تمام بسامدهاي مدوله سازي مستقيماً متناسب با دامنه ي سيگنال اطلاعات است .

linear power amplifier
تقويت کننده ي توان خطي ~ تقويت کننده ي تواني که ولتاژ سيگنال خروجي آن تناسب مستقيم با ولتاژ سيگنال ورودي دارد .

linear predictive code modulation
مدوله سازي پيشگويانه و رمزي خطي ~ نوعي روش مدوله سازي رقمي صدا .

linear pulse amplifier
تقويت کننده ي پالس خطي ~ تقويت کننده اي که دامنه ي اوج پالسهاي خروجي آن مستقيماً متناسب با دامنه ي اوج پالسهاي متناظر ورودي است .

linear rectifier
يکسوساز خطي ~ يکسوسازي که شکل موج جريان يا ولتاژ را خروجي آن مشابه با پوش موج سيگنال ورودي است .