load cell


اصطلاح
برق و الکترونیک
9 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
لودسل ف سلول وزن ، سلول بار ~ نوعي بلور پيزو الکتريک که برا ي اندازه گيري فشار استفاده مي شود . با وارد شدن فشار به بلور ، ولتاژي در خروجي ظاهر مي شود . همچنين از لودسل براي اندازه گيري کشش و انواع ديگر نيرو استفاده مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت load cell معنی load cell معنی load cell به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک load cell در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
load circuit
مدار بار ~ مجموعه ي مداري که براي انتقال توان از منبع به بار مورد نياز است ، نظير شبکه ي تزويج ف سر سيمها و رابطها ، ~ و با ر متصل به پايانه هاي خروجي يک گرمکن القايي .

loaded antenna
آنتن بازط شده ، ا«تن با بار ~ آنتني که به منظور افزايش طول الکتريکي آن ، با يک القاگر سري شده است .

loaded impedance
امپدانس بار شده ، امپدانس با بار ~ امپدانس ورودي يک تراديسنده در موقع اتصال خروجي آن به بار .

loaded line
خط با ر شده ، خط با بار ~ خطي که داراي پيچکهاي بار گذار است .

loaded Q
( کيو ) ي بار شده ~ ، ( کيو ) ي با بار ~ ( کيو ) مدار با قطعه در زير بار .

load factor
ضريب بار ~ نسبت بار الکتريکي ميانگين به بار اوج که معمولاً در فاصله ي زماني کي ساعت محاسبه مي شود .

load impedance
امپدانس بار امپدانس مختلطي که از سوز بار يک تراديسنده به آن وراد مي شود .

load impedance diagram
نمودار امپدانس بار ~ نموداري که اثر تغييرات امپدانس بار را بر کارايي کي نوسان ساز نشان مي دهد .

loading
بارگذاري ~ افزودن القاکنايي به خط انتقال به منظور بهبود مشخصه ي آن در باند بسامدي معين .

loading coll
پزچک بار گذار ~ 1. نوعي پيچک با هسته ي آهني که به منظور کاهش آثار ظرفيتي و اعوجاج در فواصل منظم به خط يا کابل تلفن متصل مي شود . پيچک ( پوپين ) نيز ناميده مي شود . 2. پيچکي که با يک آنتن راديويي سري مي شود تا طول الکتريکي آن را افزايش دهد و در نتيجه بسامد تشديد آن را کم کند .